قانون تشکیل سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور

قانون تشکیل سازمان نظام روانشناسی و مشاوره‌ جمهوری اسلامی ایران

منبع:

–  سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور

–  مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی

سامانه ملی قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران

فصل اول – تعریف ، اهداف :
‌ماده ۱ – سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران که در این
قانون«‌سازمان» نامیده می‌شود، یک سازمان غیر دولتی و مستقل است که به منظور
تحقق‌بخشیدن به اهداف و انجام وظایف مقرر در این قانون تشکیل می‌گردد.

‌ماده ۲ – اهداف سازمان عبارتند از :
۱ – تلاش برای ارتقاء سطح دانش روانشناسی و مشاوره.
۲ – حمایت از حقوق مراجعان به روانشناسان و مشاوران.
۳ – حمایت از حقوق صنفی روانشناسان و مشاوران.

‌فصل دوم – وظایف و اختیارات :
‌ماده ۳ – وظایف و اختیارات سازمان باتوجه به اهداف فوق به شرح زیر است :
۱ – تعیین حدود صلاحیت‌های تخصصی و صدور شماره نظام و پروانه کار برای‌اعضای
سازمان.
‌تبصره ۱ – برای کلیه شاغلین به حرفه‌های روانشناسی و مشاوره دریافت شماره‌نظام
الزامی است.
‌تبصره ۲ – درصورت تصویب شورای مرکزی روانشناسان و مشاوران ملزم به‌شرکت در
دوره‌های بازآموزی و نوآموزی هستند.
۲ – تهیه دستورالعمل‌های اجرائی لازم در چارچوب مواد این قانون.
۳ – نظارت بر کیفیت کار تخصصی و رسیدگی به تخلفات تخصصی روانشناسان و‌مشاوران که
عنوان جرایم عمومی را نداشته باشند از طریق هیأت رسیدگی به تخلفات‌صنفی و مطابق
تبصره ماده (۱۹) و ماده (۲۰) این قانون.
۴ – پیشنهاد تعیین یا تجدیدنظر در تعرفه‌های خدمات روانشناسی و مشاوره به‌هیأت
دولت جهت تصویب.
۵ – تعیین ضوابط خاص صنفی مربوط به استاندارد کردن تابلوها، عناوین، سربرگها‌و مهر
شاغلین به روانشناسی و مشاوره.
۶ – همکاری با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دراجرای برنامه‌های بازآموزی
و‌نوآموزی مستمر روانشناسان و مشاوران در جهت ارتقاء دانش رشته‌های روانشناسی
و‌مشاوره منطبق با پیشرفت‌های علمی روز مطابق آئین‌نامه مصوب دولت.
۷ – همکاری با مراجع ذی‌ربط در ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره به هنگام‌بروز
حوادث و سوانح غیرمترقبه ازطریق تشویق و بسیج اعضای سازمان.
۸ – انتشار نشریات حاوی آخرین دستاوردهای علمی روانشناسی و برگزاری‌همایش‌های
تخصصی جهت ارتقاء سطح دانش روانشناسی و مشاوره اعضای سازمان.

‌فصل سوم – شرایط عضویت :
‌ماده ۴ – کلیه افرادی که دارای حداقل مدرک کارشناسی ارشد معتبر از
سوی‌وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در یکی
از‌رشته‌های روانشناسی و مشاوره باشند می‌توانند به عضویت سازمان درآیند.
‌تبصره ۱ – منظور از روانشناس کسی است که در یکی از رشته‌های روانشناسی در‌سطح
کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شده باشد.
‌تبصره ۲ – منظور از مشاور، کسی است که در یکی از رشته‌ها و گرایش‌های مشاوره
(‌خانواده، شغلی، تحصیلی، توانبخشی، عمومی و …) در سطح کارشناسی
ارشد‌فارغ‌التحصیل شده باشد.
‌تبصره ۳ – برای اشتغال در حرفه‌های روانشناسی و مشاوره، اخذ پروانه از سازمان‌و
عضویت در آن الزامی است. عضویت در هیأت علمی مؤسسات آموزش عالی از مفاد‌این تبصره
مستثنی است.
‌تبصره ۴ – اعضای سازمان همه ساله مبلغی را به عنوان حق عضویت به سازمان‌پرداخت
خواهند نمود. میزان و نحوه وصول حق عضویت اعضاء مطابق دستورالعملی‌خواهد بود که
توسط شورای مرکزی نظام روانشناسی و مشاوره تهیه می‌گردد.

‌ماده ۵ – مشاوران و روانشناسان برای هرگونه اشتغال در حرفه خود باید دارای‌پروانه
از سازمان باشند.

‌فصل چهارم – ارکان و واحدهای تابعه :
‌ماده ۶ – ارکان و واحدهای تابعه سازمان به شرح زیر است :
‌الف – ارکان :
۱ – مجمع عمومی.
۲ – شورای مرکزی نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران.
۳ – هیأت رسیدگی به صلاحیت تخصصی روانشناسان و مشاوران.
۴ – هیأت رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفه‌ای شاغلان و حرفه‌های روانشناسی‌و مشاوره.
۵ – شعب شورای مرکزی در مناطق.
۶ – هیأت بازرسان.

ب – واحدهای تابعه :
‌واحدهای تابعه توسط شورای مرکزی تعیین خواهد شد.

‌ماده ۷ – اعضای شورای مرکزی عبارتند از :
‌الف – شش نفر روانشناس از میان اعضای سازمان.
ب – پنج نفر مشاور از میان اعضای سازمان.
ج – یک نفر نماینده وزیر علوم، تحقیقات و فناوری.
‌د – یک نفر نماینده وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
‌تبصره ۱ – اعضای مذکور در بندهای (‌الف) و (ب) توسط اعضای سازمان انتخاب‌می‌شوند.
‌تبصره ۲ – جلسات شورای مرکزی نظام روانشناسی و مشاوره با حضور دو سوم کل‌اعضای
شورا رسمیت می‌یابد و تصمیمات متخذه با اکثریت آراء معتبر و لازم‌الاجراء‌است.

‌ماده ۸ – ریاست سازمان که مسؤولیت اجرای مصوبات شورای مرکزی و اداره کلیه‌امور
سازمان و واحدهای تابعه را به عهده دارد یکی از اعضای شورای مرکزی با درجه‌تحصیلی
دکتری خواهد بود که توسط شورای مرکزی برای مدت چهار سال انتخاب و با‌حکم ریاست
جمهوری منصوب می‌گردد. عزل وی نیز به پیشنهاد شورای مرکزی و با تأیید‌ریاست جمهوری
خواهد بود. انتخاب متوالی رئیس سازمان درصورت موافقت و رأی‌اکثریت اعضاء فقط برای
دو دوره متوالی مجاز است.

‌ماده ۹ – در هر منطقه یک شعبه شورای منطقه‌ای سازمان تشکیل می‌شود که
مطابق‌مصوبات شورای مرکزی به امر رسیدگی به مسائل تخصصی و حرفه‌ای روانشناسی
و‌مشاوره در منطقه خواهد پرداخت.
‌تبصره – دستورالعمل تعیین مناطق توسط شورای مرکزی تهیه خواهد شد.

‌ماده ۱۰ – رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره مناطق توسط اعضای منطقه‌ای‌و از
بین منتخبین شورای منطقه انتخاب می‌شود و پس از تأیید شورای مرکزی با حکم‌ریاست
سازمان منصوب می‌گردد. عزل وی نیز به پیشنهاد شورای منطقه، تأیید شورای‌مرکزی و با
حکم ریاست سازمان خواهد بود.

‌ماده ۱۱ – بودجه واحدهای سازمان از محل حق عضویت اعضاء و هدایا و‌کمک‌های دولت و
اشخاص حقیقی و حقوقی تأمین می‌گردد.
‌تبصره – میزان و نحوه وصول حق عضویت سالانه اعضاء و دیگر مقررات اداری و‌مالی
سازمان و نحوه هزینه بودجه مطابق آئین‌نامه مصوب شورای مرکزی خواهد بود.

‌ماده ۱۲ – وظایف شورای مرکزی سازمان به شرح زیر است :
۱ – اجرای دقیق وظایف مقرر در ماده (۳) این قانون و نظارت مستمر بر حسن‌اجرای آنها
از طریق رئیس کل سازمان.
۲ – نظارت بر عملکرد سایر ارکان و شعب کلیه واحدهای تابعه سازمان.
۳ – تشکیل هیأت‌های رسیدگی به صلاحیت تخصصی روانشناسان و مشاوران و‌رسیدگی به
تخلفات صنفی و حرفه‌ای شاغلان حرفه‌های روانشناسی و مشاوره.
۴ – ترکیب و تعداد و شرح وظایف و دستورالعمل‌های این هیأتها به تصویب‌شورای مرکزی
می‌رسد.
۵ – تهیه و تصویب دستورالعمل‌های اجرائی لازم.
۶ – انحلال شورای مناطق به علت عدم تشکیل پنج جلسه متوالی شورا.
‌تبصره – درصورت انحلال شورای منطقه باید ظرف مدت سه ماه انتخابات مجدد‌برگزار
شود.

‌ماده ۱۳ – شورای مناطق وظایف محوله از سوی شورای مرکزی را در منطقه به‌عهده دارد
و موظف به اجرای مصوبات و دستورالعمل‌های شورای مرکزی در سطح‌منطقه است.

‌ماده ۱۴ – هیأت بازرسان :
۱ – هیأت بازرسان از سه نفر منتخب اعضای سازمان تشکیل می‌گردد که همزمان
با‌انتخابات شورای مرکزی انتخاب می‌شوند. وظیفه این هیأت نظارت بر عملکرد سازمان
و‌ارائه گزارش سالانه به مجمع عمومی براساس مفاد این قانون است.
۲ – انحلال شورای مرکزی به پیشنهاد هیأت بازرسان و با تصویب مجمع عمومی‌صورت
می‌گیرد.

‌فصل پنجم – انتخابات
‌ماده ۱۵ – مدت فعالیت هر دوره شورای مرکزی و شوراهای مناطق سازمان‌روانشناسی و
مشاوره چهار سال تمام است.
‌مسؤول برگزاری اولین دوره انتخابات شورای مرکزی، وزیر علوم، تحقیقات و‌فناوری
می‌باشد و هیأت پنج نفره جهت برگزاری این انتخابات را منصوب می‌نماید. یک‌نفر
نماینده از کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی به انتخاب مجلس بر‌انتخاب
این هیأت نظارت خواهد کرد. هزینه برگزاری انتخابات از محل حق عضویت‌اعضاء تأمین
می‌شود.
‌تبصره ۱ – شروع اولین دوره فعالیت شوراهای مذکور حداکثر ده روز پس از پایان‌اعلام
قطعیت یافتن نتیجه انتخابات خواهد بود.
‌تبصره ۲ – شروع فعالیت دوره‌های بعدی شوراهای نظام روانشناسی و مشاوره‌بلافاصله
پس از پایان دوره قبلی است.
‌تبصره ۳ – چنانچه در پایان دوره تشریفات انتخابات دوره بعدی به نحوی از
انحاء‌پایان نیافته باشد، ارکان دوره قبلی تا قطعیت نتیجه انتخابات جدید به فعالیت
خود ادامه‌خواهند داد.

‌ماده ۱۶ – انتخابات برای اولین دوره حداکثر شش ماه پس از تصویب این قانون و‌تجدید
آن برای دوره‌های بعدی سه ماه قبل از اتمام هر دوره و بعد از تشکیل هیأت
مرکزی‌نظارت بر انتخابات انجام خواهد شد.
‌تبصره – انتخابات شوراهای مناطقی که منحل شده باشد، حداکثر ظرف مدت سه‌ماه با
هماهنگی هیأت مرکزی نظارت و با رعایت سایر مواد قانونی انجام می‌پذیرد.

‌ماده ۱۷ – شرایط انتخاب کنندگان عبارت است از :
۱ – تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران.
۲ – عضویت در سازمان نظام روانشناسی و مشاوره به استثنای دوره اول.
۳ – ساکن بودن در منطقه انتخاباتی در زمان انتخابات (‌برای داوطلبین شورای‌منطقه)
به تأیید شورای منطقه.

‌ماده ۱۸ – شرایط انتخاب شوندگان اعضای شورای مرکزی و شورای منطقه و‌هیأت بازرسان
علاوه بر مورد وثوق بودن عبارتند از:
۱ – تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران.
۲ – نداشتن سوء پیشینه کیفری و عدم اشتهار به فسق و فساد اخلاق.
۳ – نداشتن پرونده محکومیت در هیأت رسیدگی به تخلفات صنفی و نیز عدم‌تخلف از اصول
نظامنامه اخلاقی.
۴ – اظهار التزام به دین مبین اسلام و وفاداری به قانون اساسی جمهوری
اسلامی‌ایران.
‌تبصره – اقلیت‌های دینی مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تابع دین‌خود
می‌باشند.
۵ – دارا بودن حداقل سه سال سابقه عضویت در سازمان به استثنای دوره اول.

‌فصل ششم – موارد متفرقه :
‌ماده ۱۹ – به‌منظور رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفه‌ای شاغلین روانشناسی و‌مشاوره،
هیأت مرکزی رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفه‌ای در سازمان مرکزی و‌هیأت‌های بدوی در
مناطق تشکیل می‌گردند.
‌تبصره – تخلفاتی که موجب محکومیت اعضای سازمان می‌شود عبارتند از:
۱ – تخلف از شؤون حرفه‌ای و صنفی به معنای عدول از اصول نظامنامه اخلاقی‌حرفه‌های
مشاوره و روانشناسی.
۲ – عدم رعایت موازین شرعی و قانونی و مقررات دولتی و سهل‌انگاری در انجام‌وظایف
قانونی، متخلفین با توجه به شدت و ضعف عمل ارتکابی و تعدد و تکرار آن‌حسب مورد به
مجازاتهای زیر محکوم می‌گردند:
‌الف – تذکر یا توبیخ شفاهی هیأت رسیدگی به تخلفات.
ب – اخطار یا توبیخ کتبی با درج در پرونده شخص در هیأت رسیدگی به تخلفات.
ج – توبیخ کتبی با درج در نشریه سازمان نظام روانشناسی و مشاوره و الصاق در‌تابلوی
اعلانات سازمان.
‌د – محرومیت از اشتغال به حرفه‌های روانشناسی و مشاوره از سه ماه تا یک سال‌در
محل اشتغال.

‌هـ – محرومیت از اشتغال به حرفه‌های روانشناسی و مشاوره از سه ماه تا یک سال‌در
تمام کشور.
‌و – محرومیت از اشتغال به حرفه‌های روانشناسی از یک سال تا پنج سال.
‌ز – محرومیت دائم از اشتغال به مشاوره و روانشناشی در تمام کشور.

‌ماده ۲۰ – هیأت مرکزی رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفه‌ای سازمان نظام‌روانشناسی و
مشاوره با پنج نفر عضو منتخب شورای مرکزی سازمان تشکیل می‌گردد:
‌تبصره ۱ – هیأت مرکزی رسیدگی به تخلفات می‌تواند مسؤولیت رسیدگی به‌تخلفات صنفی و
حرفه‌ای شاغلان حرفه‌های روانشناسی و مشاوره چند منطقه را به یک‌هیأت بدوی واگذار
نماید.
‌تبصره ۲ – درصورتی که فردی نسبت به رأی هیأت مرکزی شاکی باشد می‌تواند به‌دادگاه
صالح شکایت کند.

‌ماده ۲۱ – منابع مالی سازمان عبارتند از :
۱ – اعتبارات و دارائی‌های موجود سازمان.
۲ – حق عضویت سالانه اعضای سازمان.
۳ – کمک‌های اختیاری دولت و مؤسسات و افراد داوطلب به سازمان.

‌ماده ۲۲ – سازمان موظف است در موارد تصمیم‌گیری درباره نحوه صحیح ارائه‌خدمات
روانشناسی و مشاوره در هر یک از مؤسسات و سازمانها با آنها همکاری نماید.

‌ماده ۲۳ – شورای مرکزی سازمان موظف است حداکثر ظرف سه ماه پس از تشکیل‌نسبت به
تهیه آرم سازمان با رعایت اهداف متعالی اسلام و حفظ شؤون روانشناسی و‌مشاوره و با
تأیید وزیر علوم، تحقیقات و فناوری اقدام نماید.

‌ماده ۲۴ – از تاریخ تصویب این قانون کلیه قوانین و مقررات مغایر لغو می‌گردد.

‌قانون فوق مشتمل بر بیست و چهار ماده و نوزده تبصره در جلسه علنی روز‌چهارشنبه
مورخ بیست و هفتم فروردین ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و دو مجلس شورای‌اسلامی تصویب
و در تاریخ ۱۳۸۲.۲.۹ به تأیید شورای نگهبان رسیده است.

‌مهدی کروبی
‌رئیس مجلس شورای اسلامی

آشنایی با سامانه های تنظیم هیجان در شفقت

براساس نتایج پژوهش های مختلف سامانه های بنیادی مشترکی بین انسان و حیوانات وجود دارد که آگاهی از آنها می تواند به ما کمک کند تا بهتر بتوانیم درک کنیم که احساسات و تجربه های مرتبط با آنها نتیجه تکامل است و اینکه چرا شکل گرفته اند. بنابراین هیجانهایی مانند ترس، اضطراب، خشم و هیجانهای دیگر، نشان دهنده مشکل در ما نیستند بلکه بخشی از زندگی انسانی ما هستند که در گذشته به بقای اجدادمان و در امروز به بقای ما کمک می کنند و البته با روش های خاص خود، ذهن را سازماندهی می کنند.

در درمان متمرکز بر شفقت هیجان ها را بر اساس کارکرد تکاملی در سه دسته قرار می دهند و سه سامانه هیجانی برای آنها تعریف می شود؛

1- سامانه تهدید که شامل ترس، خشم و اضطراب می شود و کارکرد محافظت در برابر تهدید را بر عهده دارند.

2- سامانه کشاننده و سائق که شامل هیجانهایی است و ما را تحریک می کنند به دنبال اهداف و پاداش ها برویم.

3- سامانه امنیت که شامل هیجانهایی می شود و احساس امنیت ، آرامش و خوشبختی را برای ما به ارمغان می آورند.

سامانه تهدید و دفاع                                                           

      شاید تهدید، واژه­ای نرم و دوست داشتنی نباشد اما ارزش تکاملی دارد و به بقای اجدادمان و ما کمک کرده است و می کند. احساس تهدید و به دنبال آن جستجوی امنیت باعث شد نیکان ما از محیط باز به غارها پناه ببرند تا توسط حیوانات وحشی کشته نشوند و زنده بمانند، لباس را اختراع کردند تا از سرما مریض نشوند و نمیرند، از ترکیب آتش و آهن وسایل جنگی مختلف را اختراع کردند تا بوسیله آنها از خود محافظت کنند، از بیمه های مختلف برای در امان ماندن از ضرر و زیان خطر و انواع تهدیدهای احتمالی در امان بمانند، به دنبال دستیابی به بمب اتم هستیم تا در آینده از انواع تهدید پیشگیری کنیم و هزاران رفتار دیگر که مبنای آنها تهدید است و همه و همه برای فرار از تهدید و دفاع از موجودیت خودمان و زندگیمان انجام می شود.

  از نظر فیزیولوژی، وقتی ما دچار تهدید، ترس، استرس یا اضطراب می شویم (احساس خطر می کنیم)  سیستم آمیگدال[1] شروع به آزاد سازی آدرنالین و کورتیزول می کند و ترشح این هورمونها باعث بروز یکی از رفتارهای جنگ ، گریز و میخکوب شدن می شود که در زبان شفقت و شفقت به خود، جنگ معادل خود سرزنشگری، گریز معادل انزوا و میخکوب شدن معادل نشخوار ذهنی تعریف می شود.

این سیستم  شامل هیجانهایی مانند ترس ، اضطراب، نفرت و خشم می باشد که بر تهدیدهای ادارک شده متمرکز می کند و به شناسایی کردن و پاسخ دادن به عوامل آسیب رسان از طریق تشخیص سریع و فعال کردن سامانه هشدار کمک می کند

    پژوهش­ها حکایت از آن دارد که در مقایسه با اطلاعات مثبت، ذهن ما آمادگی بیشتری برای پردازش اطلاعات و خاطرات منفی دارد و حتی گاهی ممکن است تجربه های مثبت را بخاطر تجربه های منفی نادیده بگیریم و این از نظر تکاملی هم قابل توجیح و هم باارزش است، چون ما در دنیایی پر از آسیب و خطر زندگی می کنیم و هرگونه غفلت از هیجانات منفی و خطرات به ضررمان تمام می شود و حتی ممکن است موجب مرگ ما شود و این داستانی است که اجداد ما برای زنده ماندن و رسیدن به امروز با آن روبرو بوده اند. بنابراین می توان گفت که سامانه تهدید، وظیفه دفاع از ما را برای بقا و زنده ماندن برعهده دارد هر چند در انجام این وظیفه گاهی ما را دچار درد و بی لذتی می کند. شاید نکته جالب در مورد سامانه تهدید این باشد که اصولاً فکر نمی کند بلکه فقط عمل می کند و واکنش نشان می دهد چون بر مبنای تکاملی آموخته است که کار از محکم کاری عیب نمی کند و باید خطرات را پیش بینی و بیش برآورد کند.

  اکثر ما به جای لذت بردن از زندگی دائماً در حال رنج کشیدن، سختی کشیدن و تجربه درد هستیم. درد بخشی از سیستم طبیعی بدن است، درد برای ما کارکرد محافظتی دارد و به ما هشدار می دهد که مشکلی در حال رخ دادن است و الان نیاز داریم به آن توجه کنیم. توجه به درد یک فرایند تکاملی است که برای ایجاد امنیت و دوری از خطر طراحی شده است. البته فراموش نکیم که درد صرفاً جسمانی نیست و بسیاری از درد های انسان غیر جسمانی و روانی است.

به عنوان مثال اگر دوستی صمیمی نداشته باشیم و بدنمان هم سالم باشد باز هم از درد تنهایی رنج می بریم، اگر دوستی ما را ترک کند از درد تنهایی و دلتنگی رنج می بریم، اگر در جمعی نادیده گرفته شویم از درد تحقیر شدن رنج خواهیم برد و مثالهای بسیاری دیگری که می توان برای درد غیر جسمانی مطرح کرد.

کاردکرد اصلی سیستم تهدید، یافتن و انتخاب فوری تهدیدها و انتخاب پاسخ مناسب به آنها از بین پاسخ های ممکن است که گاهی ممکن است باعث رفتارهای برانگیخته؛ مانند اضطراب، خشم و بیزاری در ما شود. هر کدام از این علایم می توانند بر وجود یک خطر دلالت داشته باشند و این یعنی اینکه یک عامل خطرناک، سیستم ما را تهدید می کند و خطری در راه است بنابراین بدن باید فعال شده و از خود در برابر مهاجم دفاع کند. در این وضعیت توجه، تمرکز، تفکر، رفتار، هیجان، انگیزش و تصورات ذهنی بر تهدید متمرکز می شوند تا بتوانند مجدداً تهدید را شناسایی و رفع کنند.

به خاطر داشته باشید که برای فعال شدن سامانه تهدید حتماً نیازی به وجود خطر در دنیای واقعی نیست و از طریق خیال پردازی، تصویر سازی و نشخوار ذهنی مغز جدید، حتی در نبود خطر می توانیم این سامانه را فعال نگه داریم و این ارزش تکاملی دارد یعنی اینکه حتما قرار نیست ما یک خطر را تجربه کنیم تا سیستم دفاعی بدنمان فعال شود همین که احساس کنیم فلان اتفاق در حال رخ دادن است و  برای سلامت ما می تواند خطرآفرین باشد سیستم تهدید فعال شده و سعی می کند با دفع خطر از ما محافظت کند.

سامانه تهدید و دفاع در همه پستانداران و جانوران مشاهده شده است مثلاً همه جانداران و حیوانات برای محافظت از خود و فرزندان رفتارهای مشترکی را نشان می دهند. بعبارتی ذهن ما پر از الگوریتم های تکامل یافته ای برای محافظت از خود و نوادگانمان است( به تصویر زیر دقت کنید).

همچنین جانداران مختلف در بدو تولد رفتارهای محافظتی را از خود بروز می دهند که هیجگاه آنها را آموزش ندیده اند، رفتارهایی که باعث زنده ماندنشان می شود و بقاء­شان را تضمین می کند.

نکته مهم این است که اگر سامانه تهدید با  سامانه­های دیگر (سائق و تهدید) هماهنگ باشد باعث آگاه شدن از تهدیدها و موانع ناکام کننده می شود و کمک می کند زندگی در جهت مطلوب حفظ شود ولی نباید اجازه دهیم که بدن زمان زیادی را در حالت تهدید باقی بماند چون این سامانه ذاتاً انرژی روانی زیادی را به خود اختصاص می دهد.

سامانه سائق (سائقی-تهیجی)

      فعالیت سامانه تهدید به تنهایی فقط بقای ما را تامین می کند و ما برای رشد و پیشرفت به منابع دیگری همچون آب، غذا، امنیت، جایگاه اجتماعی، آرامش و پناگاه هم نیاز داریم. تلاش برای رسیدن به همه اینها و احساسهایی مانند میل جنسی، قدرت طلبی و شهرت طلبی به فعالیت سامانه سائق مربوط می شود که به آن سامانه کشاننده هم گفته می شود.

 سامانه سائق با ایجاد کردن احساسات مثبت به ما کمک می کند برای رسیدن به امکاناتی که باعث زنده ماندن و خوشحال بودن ما می شوند تلاش کنیم. این سامانه از طریق هورمونهای مغزی (دوپامین) ما را برای دنبال کردن و کلید کردن روی اهداف تحریک می کند هرچند گاهی اوقات ممکن است اهداف انتخاب و دنبال شده مثبت نباشند و در نهایب باعث آسیب به فرد شوند.

فعالیت این سیستم گاهی اوقات دچار بیش فعالی می شود و ممکن است رفتارهای رقابتی و کمال گرایی افراطی در فرد بروز کند و البته نباید انتهای دیگر پیوستار یعنی اهمالکاری را هم نادیده گرفت، یعنی اگر سیستم سائق کمتر از حد نرمال فعالیت داشته باشد فرد را دچار بی حالی، بی برنامگی و اهمالکاری می کند و ممکن است نشانه هایی مانند افسردگی در فرد مشاهده شود.

اگر سیستم سائق با دو سیستم هیجانی دیگر بدن هماهنگ شود می تواند ما را به سمت اهداف مهم زندگیمان هدایت کرده و انگیزه لازم را برای ما فراهم کند

سامانه امنیت (سیستم تسکین دهنده و رضایت)

            سامانه امنیت، همانگونه که از نامش پیداست با احساس آرامش، امنیت، پذیرش، مهربانی و پیوندجویی همراه می باشد و زمانی فعال می شود که هدفی برای دنبال کردن و تهدیدی برای دفاع کردن وجود نداشته باشد.

 بعبارتی می­توان گفت این سامانه ( امنیت) زمانی فعال است که رضایت نسبی از شرایط موجود زندگی وجود داشته باشد. رضایت یعنی نوعی شاد بودن و داشتن امنیت در شرایط کنونی زندگی، افراد در این حالت برای رسیدن به چیزی تلاش نمی کنند و دارای آرامش درونی می باشند.

 سامانه امنیت با ترشح اکسی توسین و اندروفین ها فعال می شود که باعث کاهش استرس و ایجاد حس های خوب در فرد می شوند و باعث می شود فرد آرامش جسمی و روحی بیشتری را تجربه کند و گرایش بیشتری به نوع دوستی، خود دوست داری و مکاشفه داشته باشد و همچنین ترشح این هورمونها  باعث آرامش و امنیت اجتماعی ( احساس محبوبیت، مورد پذیرش بودن و امنیت در حضور دیگران) در فرد می شود.

  البته نباید فراموش کرد که در درمان متمرکز بر شفقت، بین جستجوی امنیت و احساس امنیت تفاوت وجود دارد زیرا جستجوی امنیت با سامانه تهدید در ارتباط است و معمولا برای جلوگیری از بروز هرگونه تهدیدی فعال می شود اما احساس امنیت یک حالت ذهنی می باشد که به افراد حس امنیت، آرامش و صلح را القاء می کند ( جستجوی امنیت مربوط به فعالیت سیستم هیجانی تهدید- دفاع است و احساس امنیت مربوط به فعالیت سیستم هیجانی امنیت، آرامش و تسکین است.

در مجموع سامانه امنیت بین سامانه های تهدید و سائق توازن برقرار کرده و به ما کمک می کند تا گشوده تر، مهربان تر و عمیق تر به زندگی نگاه کنیم.

در واقع آنچه را که شفقت انجام می دهد فعال کردن سامانه امنیت برای روبرو شدن با تهدیدهای واقعی و ذهنی است.

[1] – وظیفه این سامانه شناسایی سریع تهدید و انتخاب بهترین و شاید در دسترس­ترین پاسخ است. تهدیدی که ممکن است خودمان یا دیگران را  هدف گرفته باشد.

برای ثبت نام در کارگاه درمان متمرکز بر شفقت با تدریس دکتر سعید حیدری با ما همراه باشید. حس زندگی

مهارتهای زندگی

مهارتهای زندگی مهارت هایی هستند که توانایی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی فرد را افزایش می دهند و او را قادر می سازند تا بتواند به نحوی بهتر و موثرتر با مسایل، رویدادها، مشکلات و دشواریهای زندگی مواجه شود. مهارتهای زندگیفرد را توانمند می سازند تا بتواند شرایط زندگی را بهتر درک کنند، شخص می تواند مسئولیت های اجتماعی و شخصی زندگیرا بهتر بپذیرد و توانمندی هایش را بروز دهد و از آسیب های ناشیازناتوانی در حل مشکلات در امان بماند.

مهارتهای زندگی یعنی توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه‌ای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید و در تعریف دیگر می‌توان مهارت‌های زندگی را مجموعه‌ای از مهارت‌ها و شایستگی‌های فردی و گروهی دانست که افراد برای زیستن در هزاره جدید به آن نیازمند می‌باشند. همزمان با یادگیری تسلط و استقرار، در این مهارت‌ها فرد علاوه بر رسیدن به آرامش و تعادل در زندگی فردی و اجتماعی به ایفای نقش در زندگی خود می‌پردازد.

بطور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از مجکموعه توانایی‌هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سالم در سطح جامعه می‌گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب‌های روانی –اجتماعیمبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونت‌های خانگی و اجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است.

هدف نهایی از آموزش و یادگیری مهارتهای زندگی مثبت نگاه کردن، شاد زندگی کردن و کنترل شرایط زندگی فردی و اجتماعی است.

در همین راستا سازمان بهداشت جهانی مهارتهای ده گانه ای را معرفی کرده است‌ که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:

1- خودآگاهی : خودآگاهی ، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس و انزجار است. رشد خودآگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.

مولفه هایخودآگاهی

  • آگاهی از نقاط قوت
  • آگاهی از نقاط ضعف
  • تصویر خود واقع بینانه
  • آگاهی از حقوق و مسئولیت ها
  • توضیح ارزشها
  • انگیزش برای شناخت

2- همدلی: همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درککند. همدلیبهفردکمکمیکندتابتوانندانسانهایدیگرراحتیوقتیبا آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.

مولفه های همدلی

  • علاقه داشتن به دیگران
  • تحمل افراد مختلف
  • رفتار بین فردی همراه با پرخاشگری کمتر
  • دوست داشتنی تر شدن (دوستیابی)
  • احترام قائل شدن برای دیگران

3-  ارتباط مؤثر: این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند کلامی و غیر کلامی و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعیت، خود را بیان کند بدین معنی که فرد بتواندنظرها ، عقاید ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران ، در مواقع ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است.

مولفه های مهارتهای ارتباطی

  • ارتباط کلامی و غیرکلامی موثر
  • ابراز وجود
  • مذاکره
  • امتناع
  • غلبه بر خجالت
  • گوش دادن

 

4- روابط بین فردی : این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر فرد با انسانهای دیگر کمک می کند. یکی از این موارد ، توانایی ایجاد روابط دوستانه است.که در سلامت روانی و اجتماعی ، روابط گرم خانوادگی ، به عنوان یک منبع مهم روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.

مولفه های مهارتهای بین فردی

  • همکاری و مشارکت
  • اعتماد به گروه
  • تشخیص مرزهای بین فردی مناسب
  • دوستیابی
  • شروع و خاتمه ارتباطات

5- تصمیم گیری: این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل تصمیم گیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم گیری کنند ، جوانب مختلف انتخاب را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند ، مسلما در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت.

مولفه های مهارت  تصمیم گیری

  • تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق کارهایی که می توان انجام داد که انتخاب را تحت تأثیر قرار دهد.
  • تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها
  • تعیین اهداف واقع بینانه
  • برنامه ریزی و پذیرش مسئولیت اعمال خود
  • آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها برای انطباق با موقعیت های جدید

6- حل مسأله: این توانایی فرد را قادر می سازد تا به طور مؤثرتری مسائل زندگی را حل نماید . مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند ، استرس روانی ایجاد می کنند که به فشار جسمی منجر می شود.

مولفه های حل مسأله

  • تشخیص مشکلات علل و ارزیابی دقیق
  • درخواست کمک
  • مصالحه (برای حل تعارض)
  • آشنایی با مراکزی برای حل مشکلات
  • تشخیص راه حل های مشترک برای جامعه

7- تفکر خلاق: این نوع تفکر هم به مسأله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند . با استفاده از این نوع تفکر ، راه حلهای مختلف مسأله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی می شوند . این مهارت ، فرد را قادر می سازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود را دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست ، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.

مولفه های تفکر خلاق

  • تفکر مثبت
  • یادگیری فعال ( جستجوی اطلاعات جدید )
  • ابراز خود
  • تشخیص حق انتخاب های دیگر ( برای تصمیم گیری )
  • تشخیص راه حل های جدید برای مشکلات

8-  تفکر انتقادی: تفکر انتقادی ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است . آموزش این مهارت ها ، نوجوانان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه و رسانه های گروهی مقاومت کنند و از آسیب های ناشی از آن در امان بمانند.

مولفه های تفکر انتقادی

  • ادراک تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزشها ، نگرشها و رفتار
  • آگاهی از نابرابری ، پیشداوری ها و بی عدالتی ها
  • واقف شدن به این مسئله که دیگران همیشه درست نمی گویند
  • آگاهی از نقش یک شهروند مسئول

9- مهارت مدیریت هیجان: هر انسانی در زندگی خود با هیجانات گوناگونی از جمله غم ،خشم،ترس،خوشحالی،لذت و موارد دیگر‌ مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تاثیر می گذارد.شناخت و مهار این هیجانات ،همان مدیریت هیجان است.برای کسب این مهارت فرد به طور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند.

10- توانایی مقابله با استرس: این توانایی شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است . شناسایی منابع استرس و نحوه تأثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری های خود فشار و استرس را کاهش دهد.

مهارتهای مقابله با استرس

  • مقابله با موقعیتهایی که قابل تغییر نیستند
  • استراتژی های مقابله ای برای موقعیت های دشوار ( فقدان ، طرد ، انتقاد)
  • مقابله با مشکلات بدون توسل به سوء مصرف مواد

.         آرام ماندن در شرایط فشار

 

برای توسعه فردی خود با حس زندگی در ارتباط باشید.

اسطوره‌ها را در ازدواج جدی بگیریم(بخش اول)

تدوین و گردآوری: دکتر فرح فرداد

ازدواج رابطه ای منحصر به فرد است. در رابطه زوجی، هر یک از زوجین عمیق ترین احساسات را نسبت به هم تجربه می کنند. این رابطه درعین حال می تواند بسیار آسیب زننده نیز باشد. یک ازدواج ناموفق می تواند به توقف رشد شخصی ، ناامیدی و سرگردانی فرد منجر شود. در بعضی موارد التیام این صدمات، جراحت ها و آسیب ها  به زمان بسیار زیادی نیاز دارد.

یکی از مواردی که موجب ایجاد تعارض و آسیب در رابطه زوجی می گردد، وجود اسطوره های زناشویی است. اسطورهها در واقع انتظارات غیر واقعبینانه و غیر منطقی هستند که ما از خودمان، همسرمان، ازدواج و رابطه مشترک داریم.  این باورهای غیر منطقی اگر اصلاح نشوند رابطه زوجی و ازدواج را به چالش کشیده و آنرا دچار مشکل می­کنند. بنابراین لازم است این اسطورهها، انتظارات و باورهای اشتباه را شناخته و آن ها را اصلاح کنیم تا اثرات منفی آن‌ها را از بین ببریم.

ممکن است برای شما این سوال پیش بیایدکه اسطوره ها چگونه به وجود می آیند؟

اسطورهها از تجارب شخصی زن و مرد نشأت می­گیرند، یعنی آموخته شده و اکتسابی هستند. انسان ها این تجارب را از خانواده، فرهنگ و جامعه ایی که در آن زندگی می­کنند، دریافت کرده اند. والدین و خانواده اولیه، بدون اینکه آگاهی داشته باشند این باورها و انتظارات غلط را به دختران و پسران خود یاد داده­اند. و دختران و پسران نیز این اسطورهها را با خود به رابطه زوجی و ازدواج منتقل می­کنند. در واقع اسطورهها بقایای پیام‌های خانواده ها ولی رقیب اصلی به دختران و پسران خود هستند.

زوج‌هایی که از همان ابتدای ازدواج با اسطوره‌ها مواجه می‌شوند و نسبت به آن‌ها شناخت پیدا می‌کنند، فرصت مناسبتری را برای گفتگو درباره آن‌ها پیدا می‌کنند. هر چقدر زوجین این پیام‌های غیر واقعبینانه را بیشترکشف کنند، توانایی بیشتری برای خلق باور‌ها و رسوم مشترک جدید برای زندگی مشترک خود خواهند  یافت.

در ادامه برخی از متداولترین اسطوره­ها را با شما در میان می­گذارم.

اسطوره اول

– اگر یکدیگر را دوست داریم باید همیشه خوشحال باشیم

در زندگی روزمره مسائل و اتفاقات گوناگونی باعث می­شوند که ناراحت و غمگین شویم و حس خوشحالی­‌مان را از دست بدهیم. خوشحال نبودن به این دلیل نیست که همسرمان را دوست نداریم و یا اینکه با او مشکل داریم. افرادی که این باور و تفکر غیرمنطقی در ذهنشان وجود دارد به محض اینکه همسرشان ناراحت به نظر برسد، احساس می‌کنند که همسرشان آن‌ها را دوست ندارد، وگرنه در کنار او احساس ناراحتی نخواهد کرد. این انتظار و باوری غیر واقعبینانه است که رفتار و احساس فردی را که به آن باور دارد، تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اسطوره دوم

– باید همیشه و کاملاً با یکدیگر صادق باشیم

فردی که این باور در او وجود دارد بدون توجه به تأثیر مثبت یا منفی بر همسرخود، مسائلی را بیان می‌کند که می‌تواند رابطه را تخریب کند. اگر چه داشتن صداقت یک رکن اساسی در رابطه زوجی است، ولی اعتقاد به این که زن و مرد باید درباره همه مسائل زندگی خود با یکدیگر صحبت کنند، منطقی به نظر نمی‌رسد.  این باور باعث می‌شود که زن یا مرد مسائلی را که برای آن‌ها در گذشته اتفاق افتاده، حتی اگر در زندگی امروز و رفتارشان کوچکترین تأثیری ندارد، بی‌کم و کاست برای همسرشان بازگو کنند. در حالیکه بیان بعضی موارد مربوط به گذشته می‌تواند اثرات منفی در ذهن همسر به جا بگذارد، به همین دلیل بیان آنچه که تأثیر منفی بر روابط دارد منطقی به نظر نمی‌رسد. زوجین نباید به یکدیگر دروغ بگویند، اما گفتن تمام اتفاقات گذشته منطقی نیست و بهتر است که بازگو نشود.

 

اسطوره سوم

– اگر یکدیگر را دوست داریم باید همیشه و  همه جا با هم باشیم

این باور غلط باعث می شود برخی از زوجین گمان کنند که بعد از ازدواج باید تمام اوقات شبانه‌روز را باهم باشند و تمام برنامه های آنها باهم و به صورت مشترک انجام گیرد. واقعیت این است که در زندگی زوج‌ها لحظاتی پیش می‌آید که زن و مرد به اوقاتی شخصی نیاز دارند. اوقاتی که به تنهایی به اهداف شخصی خود بپردازند و یا حتی لحظاتی را تنها باشند. اینکه زنو شوهر با هم باشند خوب است، اما اگر گاهی با هم نباشند به معنی دوست نداشتن یکدیگر نیست.  به عبارتی زن و شوهر می‌توانند یکدیگر را دوست داشته باشند و در عین حال گاهی اوقات در کنار هم نباشند بنابراین زن و مرد علاوه بر اوقات مشترک و داشتن اهداف مشترک بایستی اوقاتی را نیز به تنهایی سپری کنند و لزومی ندارد که در تمام اوقات شبانه‌روز باهم باشند. شخصی که این باور را دارد در صورتیکه همسرش لحظاتی را با او نباشد احساس رنجش و ناراحتی می‌کند و این احساسِ او، در رابطه با همسرش اختلال ایجاد می‌کند.

ویلیام گلاسر در کتاب «تئوریانتخاب» در خصوص داشتن اهداف و اوقاتی مستقل و مجزا از همسر میگوید:  «برای آنکه یک رابطه عاشقانه و جنسی تداوم یابد، اکثر ما نیازمند آنیم که زندگی خاص خود را نیز داشته باشیم،  البته نه زندگی جنسی دیگری، بلکه یک زندگی اجتماعی و تفریحی که از رابطه عاشقانۀ ما مستقل و مجزا باشند.  زن و شوهرها نیاز دارند علایق، سرگرمیها و دوستان خاص خود را داشته باشند و هر کدام به ‌تنهایی به آنها بپردازند.  آیا میتوانید بدون ترس از انتقاد و شکایت به این امور بپردازید؟ ما در رابطه خود با دوستان خوب و اعضای دلسوز خانواده، به راحتی می­توانیم از چنین علایق و سرگرمی­هایی برخوردار باشیم. بسیاری از ما نیاز داریم یاد بگیریم این موضوع را از زندگی مشترک خود (ازدواج) نیز جدا کنیم.  تلاش برای بازداشتن همسرمان از لذت بردن از این فرصتها، رابطه زناشویی مان را تخریب می­کند. تکیه و وابستگی به همسر در تمام زمینه ها معمولا خارج از توان اکثر رابطه هاست».

 

اسطوره چهارم

– زمانیکه مشکلی پیش می‌آید باید مشخص شود مقصر کیست

فردی که این باور درذهنش عمیق شده، در اختلافات عقیده دارد که همسرش مقصر است، به همین دلیل تأکید افراطی دارد که مقصر باید مشخص شود. متاسفانه این باور یک باور غیرمنطقی رایج و مشکل ساز است. در اکثر مشکلات زندگی مشترک، واقعا شخص خاصی مقصر نیست بلکه مشکل بوجود آمده، تنها حاصل تفاوت نظر و دیدگاه دو طرف رابطه است. پس زمانیکه دیدگاه دو نفر درباره مسأله‌ای متفاوت است و آن‌ها زاویه دید متفاوتی دارند، به دنبال مقصربودن کار بیهوده و بی ثمری است. در اغلب مواقع مقصرِ مشکلات پیدا نمی­شود چرا که معمولا هر دو طرفِ رابطه، حق را به خود می­دهند. اگر هم مقصر پیدا شود مشکلات بیشتری به دنبال خواهد داشت. تغییر این تفکر به بهبود ارتباط زوجین کمک زیادی می‌کند.  پس بهتر است به جای تعیین فرد مقصر، انرژی خود را بر روی کشف راه­ حلهای ممکن متمرکز کنیم.

 

ادامه دارد……..

برگرفته ار کتاب های:  مشاوره و درمان مسائل زن وشوهری ، تالیف لین.لانگ – مارک. یانگ

مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی، تالیف دکتر علی محمد نظری

برای دریافت وقت مشاوره از خانم دکتر فرح فرداد و سایر روانشناسان مرکز روانشناسی حس زندگی در غرب تهران(سعدت آباد) با شماره های 26740351 و 09901813006 تماس بگیرید.

دلایل درست و نادرست ازدواج

دلایل درست و نادرست ازدواج

نویسنده: پگاه گودرزی (درمانگر مرکز ازدواج و خانواده حس زندگی)

 

ازدواج تصمیمی بزرگ است و قبل از هر چیز باید مطمئن باشید که دلایل درستی برای انجام دادن آن دارید. متاسفانه بسیاری از زوج ها شتاب زده و با دلایل نادرست اقدام به ازدواج می­کنند که همین امر ممکن است به ناکامی و نارضایتمندی آنان منجر گردد. پیشنهاد می­ کنیم پیش از شروع بحث، فهرستی از دلایل­ خود را برای ازدواج تهیه کنید. اگر برخی از اهدافی  را که در ادامه ذکر می شود دارید، بهتر است کمی تأمل کنید.

ازدواج می­کنید چون معتقدید دیگر فرصتی باقی نیست.

برخی افراد تحت تاثیر جامعه، دوستان و خانواده، سن معینی برای ازدواج در نظر می­گیرند و هرچه به آن سن نزدیک ­تر می­شوند ، سالگرد شیرین تولد برای آنها به واقعه­ای اضطراب­آور تبدیل می­شود، تا جایی که وقوع ازدواج از کیفیت آن اهمیت بیشتری پیدا می­کند. در حالی که سن مناسب براساس شرایط و آمادگی­های فرد تعیین می­شود نه با مقایسه و تحت فشار دیگران.

ازدواج مانند به دست آوردن شغلی خاص یا خرید خانه، هدفی مقطعی نیست که لزوماً طبق جدول زمان­بندی ثابتی پیش رود و بعد از انجام آن، در فهرست کارها جلویش تیک گذاشته شود و پایان یابد. ازدواج تعهدی مادام العمر است که باید برای حفظ و تداومش تلاش کرد. بنابراین به جای تحت فشار قراردادن خود و دیگری برای ازدواج تا سنی مشخص و تعیین زمانی ثابت برای مدت آشنایی، بایست بر کسب آمادگی­های لازم، رسیدن زمان مناسب و انتخاب درست همسر متمرکز شوید.

از روی ترس، ترحم یا احساس گناه تن به ازدواج می­دهید.

اگر از جانب طرف مقابل برای ازدواج تحت فشارید و فکر می­کنید بدون شما نمی­تواند با مشکلات زندگی و احساس تنهایی خود کنار بیاید و ممکن است به خود آسیبی برساند، شاید بهتر باشد درباره این رابطه بازنگری کنید؛ زیرا این وضع هشداری برای هر دو طرف است . از یکسو طرف مقابل باید دلیل وابستگی و اصرار خود به ازدواج  با کسی­ را که تمایل به ازدواج با او ندارد جستجو کند، و از سوی دیگر شما ­بایست درستی انگیزه­­تان از ادامه رابطه را بررسی کنید.پایان دادن به رابطه با فردی که برایش اهمیت قایل اید، کار سختی است ولی باید بدانید که ترحم معادل عشق نیست.  برای آنکه به طرف مقابلتان آسیب نزنید شاید بخواهید از روی احساس گناه با او ازدواج کنید ،اما واقعیت این است که وقتی از ازدواجتان راضی نباشید، نمی­توانید او را خوشحال سازید. بنابراین با اتمام این رابطه در حق خود و او لطف کرده­اید. با این حال، همیشه قطع شدن روابط به آسانی صورت نمی­پذیرد. در برخی موارد ممکن است یک طرف با خشونت، تهدید یا سرزنش­ سعی ­کند دیگری را به ازدواج مجبور سازد. این در حالی­ است که ازدواج باید بر پایه عشق و احترام باشد نه ترس و اجبار. بنابراین اگر نمی­توانید از فشار دیگری برای ازدواج خلاص شوید از کمک­های تخصصی روانشناسی و درصورت نیاز از مراجع قانونی کمک بگیرید.

صرفا برای بچه ­دار شدن ازدواج می­کنید.

اگر علی رغم آمادگیِ برای تشکیل خانواده، طرف مقابل شما شخص مناسبی برای ازدواج نیست، احتمالا در فرزندپروری نیز جفت خوبی برای شما نخواهد بود. صدای تیک تیک ساعت بیولوژیکی­تان و تمایل به والد شدن شاید انگیزه ای قوی باشد ،اما نباید شما را ناگزیر به ازدواجی بدون عشق و آگاهی کند.اگر چه یکی از کارکردهای ازدواج بقای نسل بشر است ،اما یادتان باشد فرزندپروری مهم تر از فرزندآوری است. بنابراین، فردی را انتخاب کنید که بتواند علاوه بر نقش همسری، نقش والدی را نیز به خوبی ایفا کند.

ازدواج می­کنید چون بدون هم نمی­توانید زنده بمانید.

یکی از دلایل صحیح برای ازدواج، تامین نیاز به عشق و صمیمیت است. اما گاهی افراد در تعریف عشق، تفاوتی بین وابستگی و دلبستگی قایل نمی­شوند. شاید به مراتب این جمله را شنیده باشید که ” آن قدر عاشق هم هستیم که هرگز نمی­توانیم بدون هم زندگی کنیم”. این عبارت حاکی از وابستگی متقابل است نه دلبستگی.  این وابستگی باعث می­شود که افراد برای از دست ندادن رابطه، خود و خواسته­هایشان را نادیده بگیرند و بین آنچه هستند و آنچه نشان می­دهند تفاوت زیادی ایجاد کنند که در نهایت، همین امر منجر به نارضایتی یکی از طرفین یا هر دو خواهد شد. اما تجلی عشق سالم در رابطه به گونه­ای است که افراد به جای ایجاد محدودیت و ترس از رها شدن، از بودن در کنار یکدیگر لذت می­برند و زندگی خود را بر پایه آزادی و  احترام به استقلال شخصیتی بنا می­کنند.

پس اگر در وضعیت وابستگی هستید، رابطه را در هر سطحی که هست متوقف کنید و با مطالعه و کمک مشاوره به ریشه­های وابستگی و ترس­های خود بیشتر آگاه شوید و راه تبدیل وابستگی به دلبستگی را پیدا کنید.

ازدواج می­کنید تا احساس ارزشمندی یابید.

فرض کنید در نهایت فرد رویایی­تان را ملاقات کردید. او تمام چیزهایی را که شما ندارید، دارد. اگر در این شرایط احساس ارزشمندی­ خاصی که تا کنون نظیرش را نداشته­اید تجربه کردید، زنگ خطر به صدا در می­آید. چون آنچه پیدا کرده­اید عشق سالم نیست ،بلکه سولفور آهنی است که شبیه طلاست! چنانچه تا به حال جدای از رابطه رومانتیک احساس ارزشمندی نکرده و نسبت به خود حس خوبی نداشته­اید، رابطه با این فرد آرمانی هم رضایتبخش نخواهد بود؛ زیرا کسی نمی­تواند به شما ارزشی دهد که هیچگاه به خود نداده­اید و ضمناً به مرور زمان کمبود اعتماد به نفس می­تواند از جذابیت شما برای طرف مقابل کم ­کند.

گاهی هم ممکن است به سبب احساس بی ارزشی  فکر کنید گزینه بهتری برای شما وجود ندارد تا جایی­که توقعات و ملاک­های خود را پایین بیاورید یا نادیده بگیرید و به ازدواج با فردی نامناسب تن دهید. باید قبل از ورود به  رابطه متعهدانه، آنچه هستید و آنچه  دوست دارید باشید را با هم مقایسه کنید تا اگر فاصله­ای بین این دو وجود دارد آن را فقط با کسب توانمندی­، موفقیت، تلاش و احساس خوب به خودتان پر کنید، نه با شخصی دیگر!

برای انتقام گرفتن ازدواج می­کنید.

برخی افراد به طور خودآگاه یا ناخودآگاه از سر لجبازی ازدواج می­کنند. بعضی مواقع عشق سابق، مخاطب این دهن­کجی است و افراد به اشتباه فکر می­کنند با خبر ازدواج خود می­توانند او را آزار دهند و به نوعی با نشان دادن اینکه شخص بهتری را انتخاب کرده­اند، انتقام بگیرند. بعضی اوقات هم مخاطب این لجبازی­ها خانواده است که در این شرایط افراد برخلاف نظر والدین به ازدواج با شخص مورد نظرشان اصرار می­کنند. بهتر است بدانید در هر دو صورت فرد نتوانسته­ واکنش مناسبی به موقعیتی که در آن بوده نشان دهد و در نهایت دود این شعله انتقام به چشم خود او  می­رود، چرا که رنج دائم حاصل از ازدواج ناموفق را قرار نیست والدین یا عشق سابق­ تحمل کنند.

برای کسب استقلال ازدواج می­کنید.

گاهی افراد می­خواهند بدون داشتن آمادگی­های لازم ،از طریق ازدواج از خانواده کاملاً مستقل شوند و به اصطلاح روی پای خود بایستند. اگر چنین طرز تفکری دارید، احتمالاً مفهوم استقلال را خوب نشناخته­اید و لازم است به دو موضوع مهم دقت کنید:

اول اینکه برای ازدواج باید قبل از هرچیز مستقل باشید نه اینکه بخواهید با ازدواج به استقلال برسید. شخصی که برای تامین مخارج یا تصمیم گیری های کوچک و بزرگ یا برای حل مشکلات با شریک عاطفی­اش کاملا وابسته و تحت تاثیر خانواده است ،آمادگی­ لازم برای ازدواج را ندارد. واقعیت این است که اگرچه ازدواج ظاهرا شما و همسرتان را از دیگران مستقل می­سازد، اما چنانچه از پیش استقلال مالی، فکری و عاطفی را کسب نکرده باشید، دیر یا زود رد پای دخالت ها را در زندگی مشترکتان خواهید دید.

دوم اینکه استقلال را به معنای انجام دادن هرکاری بدون مشورت و همفکری با دیگران در نظر نگیرید. قرار است شما و همسرتان تبدیل به “ما” شوید که ضمن حفظ مرزهای زندگی مشترک، با خانواده­های اصلی خود و طرف مقابل ارتباط داشته باشید. ارتباطی که نه کاملا تحت تاثیر و نه کاملا جدا از آنهاست.

برای رهایی از رنج تنهایی ازدواج می­کنید؟

گاهی افراد به دلایلی چون زندگی در شهری دور از خانواده، نداشتن دوستان همفکر و همسن،یا تجربه شکست عشقی،  به طرز دردناکی احساس تنهایی می­کنند و ازدواج را مرحمی برای این درد در نظر می­گیرند. همین وضع باعث ­می­شود نیاز به رفع تنهایی در اولویت قرار گیرد و افراد به انتخاب های عجولانه­ای دست زنند؛ به طوری که با اولین کسی که به خواستگاری آمده است، تن به ازدواج می دهند. اما مساله اینجاست که بعد از مدتی کم­کم  نیازهای دیگر که احتمالا در فرایند ازدواج تامین نشده اند،سر بر می آورند . این احساس نارضایتی از جنبه­های دیگر زندگی ،احتمالاً تجربه مجدد تنهایی را در پی خواهد داشت. بنابراین اگر تحمل حس تنهایی را ندارید به جای فرار یا تسکین موقت، سعی کنید ریشه و علل آن را بشناسید و بر آن تمرکز کنید تا راه­کارهای مناسب­ تر و اساسی­تری پیدا کنید.

صرفا برای رفع نیاز جنسی ازدواج می­کنید؟

یکی از مهم­ترین نیازهای هر انسانی، تامین میل جنسی است .با این حال اگر در انتخاب همسر صرفا همین یک نیاز مد نظر قرار گیرد، نه تنها باعث می­شود زیبایی­های ظاهری و جذابیت­های جنسی جای سایر ملاک­های مهم را بگیرد ،بلکه سبب شتاب و تعجیل در ازدواج نیز می­شود. در نهایت توجه داشته باشید وقتی عطش جنسی فروکش­ کند سایر نیازها و ملا­ک­های نادیده­ گرفته­شده در زندگی، خودشان را به شکل تعارض­ها و مشکلات نشان ­می­دهند. از این­رو لازم است در ازدواج علاوه بر نیاز جنسی اهداف دیگر را هم مد نظر قرار دهید.

ازدواج را ابزاری برای رسیدن به اهداف شخصی می­دانید؟

گاهی در تشکیل زندگی مشترک، انگیزه‌ اصلی از بودن با فرد مقابل تامین عشق و نیاز روان‌شناختی نیست؛ بلکه او وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های دیگر در نظر گرفته می‌شود. نمونه هایی از این مورد کسانی هستند که بدون اینکه به طرف مقابل علاقه­ای داشته باشند ،فقط به منظور مهاجرت با فردی ازدواج می کنند که اقامت خارج از کشور دارد یا فقط برای رسیدن به رفاه اقتصادی با فردی پولدار ازدواج می­کنند که به لحاظ سنی و ظاهری تفاوت فاحشی با آنها دارد. این افراد اگرچه احتمالا به هدف خاص خود می­رسند، اما از آنجا که انگیزه­ای برای سرمایه­گذاری عاطفی و انرژی لازم برای محافظت و رشد رابطه ندارند، مهم­ترین کارکردهای­ ازدواج همچون عشق و تعلق خاطر، صمیمیت، آرامش، رشد و کمال را از دست می­دهند. اگر چنین فردی هستید به این فکر کنید با رسیدن به هدف خاص خود چه چیزهایی را از دست می­دهید و برای چند لحظه­ خود را جای طرف مقابل بگذارید. آیا هرگز حاضر بودید چنین نقشی در زندگی دیگری داشته باشید ؟

تحت فشار خانواده ازدواج می­کنید؟

گاهی افراد به علت شرایط حاکم در خانه مثل اعمال محدودیت­های شدید، دعواهای پدرو مادر، تحقیر و توهین، اعتیاد، آزار جسمی و روانی تحت فشارند و ازدواج را بهترین راه فرار از این فشارها می­دانند. در واقع به جای اینکه نقش بالغانه­ای در پذیرش یا حل مشکلات داشته باشند، این موارد را دلایل موجهی برای فرار از خانه در نظر می­گیرند. اما آیا داشتن دلیل موجه برای “ترک خانه” لزوماً دلیل موجهی برای “ازدواج” است؟ بهتر است بدانید این فقط فرار از بحرانی به بحران دیگر است!بر اساس تحقیقات  ، ازدواج افرادی که از آزار والدین به ازدواج پناه می­برند، آزاردهنده و ناموفق خواهد بود.

گاهی هم خانواده­ها بدون در نظر گرفتن آمادگی و رغبت فرزندشان فشار زیادی برای ازدواج کردن وارد می آورند یا ازدواج با فردی خاص را تحمیل می­کنند. جملاتی همچون “من فقط می خواهم قبل از مرگم مراسم ازدواج تو را ببینم”، “زن بگیر موهایت دارد رنگ دندانهایت می شود “، “روی فلانی از بچگی برای ازدواج با تو اسم گذاشته­ایم” یا “ما صلاح تو را بهتر می­دانیم و اگر با غیر از این فرد ازدواج کنی روی حمایت ما حساب نکن”، مثال­هایی از این فشارهاست. هرچند احترام به خانواده بسیار مهم است ،اما نباید صرفاً برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواست ها و ملاک­های خود ببندید. پس اگر دلايل درستی برای انتخاب همسر دارید، نبايد تسليم اين فشارها شوید و بهتر است اصول مذاکره و قاطعیت را فرا بگیرید.

 

 

اگر می خواهید ازدواج کنید، باید این سوال اساسی را از خود بپرسید که “واقعا چرا می­خواهم ازدواج کنم؟”

دلایل نادرست ازدواج که بیشتر آنها در این مقاله شرح داده شد ،نارضایتمندی زوج ها را به همراه دارد و دلایلی همچون مصاحبت و همراهی، تجربه عشق و صمیمیت، احساس آرامش و امنیت و در کنار همه اینها رفع نیاز جنسی و والد شدن انگیزه­هایی درست برای ازدواج اند که نقشی موثر در انتخاب آگاهانه همسر و احساس رضایتمندی از زندگی مشترک دارند. بنابراین لازم است قبل از انتخاب همسر تامل کنید و دلایلی آگاهانه، آزادانه و هدفمند را برای ازدواج برگزینید.

برای رزرو وقت با خانم دکتر پگاه گودرزی در مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده حس زندگی در غرب تهران،

با شماره های 09901813006 و 26740351 تماس بگیرید

چگونه و چرا باید جرات مندانه رفتار کرد؟

رفتار جرأت‌مندانه چیست و در صورتیکه فرد این رفتار را نیاموزد چه مشکلاتی برای فرد ایجاد می‌کند؟ و اگر این رفتار را بیاموزد چه سود یا منفعتی برای او خواهد داشت؟

به عنوان مثال دوست شما تلفن می زند و از شما می خواهد ماشینتان را برای فردا به او قرض دهید در حالیکه شما به همسرتان قول داده اید او را با ماشین به مسافرت بیرون از شهر ببرید، چگونه رفتار می کنید؟

رفتار جرات مندانه در واقع به شما این امکان را می دهد بدون ناراحت کردن دیگران و سرزنش کردن خود مناسب ترین رفتار را در مقابل درخواست دیگران انجام دهید، و در حالیکه حقوق خود را در نظر می گیرید به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب افکار و احساسات خود را بیان کنید.

برای انجام رفتار جرات مندانه باید رفتار خود را طی سه مرحله انجام دهید:

مرحله اول –  پیش از اعلام موضع: ابتدا از موضع خود مطمئن شوید، یعنی مشخص کنید که می‌خواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویی که برای پاسخ دادن باید کمی فکر کنید.

مرحله دوم –   اعلام موضع با جمله سه بخشی:

الف- بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: این بخش که با کلمه «من» شروع می‌شود فضا را دوستانه می‌کند و از پرخاشگرانه بودن جمله‌تان جلوگیری می‌کند. همچنین طرف مقابل معمولاً می‌فهمدکه شما علت درخواست و مشکل او را درک کرده‌اید.

مثال: من می‌دونم که تو ماشین من رو لازم داری و شرایط تو را درک می کنم.

ب- بخش استدلالی: در این بخش دلیل یا دلایل تصمیم خودمان را اعلام می‌کنیم. این دلایل باید تا حد ممکن کوتاه، واضح و روشن باشند. یادتان باشد آوردن دلیل اضافی به ضرر خودتان تمام می‌شود.

مثال: تصمیم گرفته­ام ماشین خود را به کسی قرض ندهم / یا / چون به همسرم قول داده ام آخر هفته او را مسافرت بیرون از شهر ببرم خودم به ماشین احتیاج دارم.

ج- بخش قاطع اعلام تصمیم: خیلی‌ها به این بخش نمی‌رسند. در این بخش ما تصمیم‌مان را بدون تعارف اعلام می‌کنیم:

مثال:برایم مقدور نیست ماشین را به شما امانت بدهم و ماشینم رانمی دهم.

 

مرحله سوم –  اعلام موضع در شرایط خاص: اگر طرف مقابل، خیلی سمج بود می‌توانید از تکنیک‌های زیر استفاده کنید.

– سی ‌دی خش‌دار

– قاطعیت پیش‌رونده

– خلع سلاح

–  خود را به خنگی زدن

– عوض کردن موضوع صحبت

  1. سی دی خش دار: در این تکنیک که به آن «صفحه خط افتاده» هم می‌گویند ما دقیقاً مثل یک سی‌دی آسیب دیده مرتب یک جمله را بی‌کم و زیاد تکرار می‌کنیم. شما یک سی‌دی خش‌دار هستید که هیچ استدلالی را نمی‌شنوید. زبان بدن شما باید قاطعانه و بدون تغییر باشد.
  2. قاطعیت پیش‌رونده: شما می‌توانید از یک جمله سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جمله‌تان را قاطعانه‌تر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. این تکنیک برای ایستادگی در مقابل دعوت به سیگار و مواد مخدر توصیه می‌شود.
  3. خلع سلاح:همانطور که گفتیم افراد پرخاشگر با برچسب زدن و جریحه‌دار کردن احساساتتان می‌خواهند به هدفشان برسند. شما بعد از به کار بردن جمله سه بخشی در مقابل این افراد معمولاً می‌شنوید: «خیلی خودخواهی».

بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید (اگه این کار خودخواهی محسوب میشه، آره من خود خواهم) و او سلاحش را از دست داده است. البته یادتان باشد حتماً مطمئن شوید طرف می‌خواهد سوء استفاده کند.

  1. عوض کردن موضوع صحبت: وقتی شما با چندبار گفتن جمله سه بخشی نتیجه نگرفتید موضوع صحبت را عوض کنید.

 

 

برای اینکه بتوانید رفتار قاطعانه تر و جرات ورزانه تری داشته باشید می توانید رفتارهای زیر را انجام دهید:

  1. به چهره طرف مقابل نگاه کنید.
  2. ارتباط چشمی داشته باشید.
  3. در عین حال که خوشرو هستید ولی حالات چهره‌ای جدی داشته باشید.
  4. آرام ولی محکم صحبت کنید.
  5. عبارات خود را با “من” شروع کنید.

 

نکته : توجه داشته باشید که رفتار قاطعانه و جرات مندانه معادل با پرخاشگری نیست، پرخاشگری رفتاری است که به قصد صدمه روحی یا جسمی به طرف مقابل انجام می شود، معمولا به شیوه خصمانه است و با توهین و تحقیر طرف مقابل بدون در نظر گرفتن حقوق دیگران انجام می شود اما رفتار جرات مندانه رفتاری است که با احترام اجتماعی همراه است و ضمن رعایت حقوق دیگران سعی می شود خواسته های خود را مطرح کرده و مانع تجاوز دیگران به حریم شخصی فرد می شود و فرد در عین رعایت احترام، به خواسته طرف مقابل تن نمی دهد.