اسطوره‌ها را در ازدواج جدی بگیریم(بخش اول)

تدوین و گردآوری: دکتر فرح فرداد

ازدواج رابطه ای منحصر به فرد است. در رابطه زوجی، هر یک از زوجین عمیق ترین احساسات را نسبت به هم تجربه می کنند. این رابطه درعین حال می تواند بسیار آسیب زننده نیز باشد. یک ازدواج ناموفق می تواند به توقف رشد شخصی ، ناامیدی و سرگردانی فرد منجر شود. در بعضی موارد التیام این صدمات، جراحت ها و آسیب ها  به زمان بسیار زیادی نیاز دارد.

یکی از مواردی که موجب ایجاد تعارض و آسیب در رابطه زوجی می گردد، وجود اسطوره های زناشویی است. اسطورهها در واقع انتظارات غیر واقعبینانه و غیر منطقی هستند که ما از خودمان، همسرمان، ازدواج و رابطه مشترک داریم.  این باورهای غیر منطقی اگر اصلاح نشوند رابطه زوجی و ازدواج را به چالش کشیده و آنرا دچار مشکل می­کنند. بنابراین لازم است این اسطورهها، انتظارات و باورهای اشتباه را شناخته و آن ها را اصلاح کنیم تا اثرات منفی آن‌ها را از بین ببریم.

ممکن است برای شما این سوال پیش بیایدکه اسطوره ها چگونه به وجود می آیند؟

اسطورهها از تجارب شخصی زن و مرد نشأت می­گیرند، یعنی آموخته شده و اکتسابی هستند. انسان ها این تجارب را از خانواده، فرهنگ و جامعه ایی که در آن زندگی می­کنند، دریافت کرده اند. والدین و خانواده اولیه، بدون اینکه آگاهی داشته باشند این باورها و انتظارات غلط را به دختران و پسران خود یاد داده­اند. و دختران و پسران نیز این اسطورهها را با خود به رابطه زوجی و ازدواج منتقل می­کنند. در واقع اسطورهها بقایای پیام‌های خانواده ها ولی رقیب اصلی به دختران و پسران خود هستند.

زوج‌هایی که از همان ابتدای ازدواج با اسطوره‌ها مواجه می‌شوند و نسبت به آن‌ها شناخت پیدا می‌کنند، فرصت مناسبتری را برای گفتگو درباره آن‌ها پیدا می‌کنند. هر چقدر زوجین این پیام‌های غیر واقعبینانه را بیشترکشف کنند، توانایی بیشتری برای خلق باور‌ها و رسوم مشترک جدید برای زندگی مشترک خود خواهند  یافت.

در ادامه برخی از متداولترین اسطوره­ها را با شما در میان می­گذارم.

اسطوره اول

– اگر یکدیگر را دوست داریم باید همیشه خوشحال باشیم

در زندگی روزمره مسائل و اتفاقات گوناگونی باعث می­شوند که ناراحت و غمگین شویم و حس خوشحالی­‌مان را از دست بدهیم. خوشحال نبودن به این دلیل نیست که همسرمان را دوست نداریم و یا اینکه با او مشکل داریم. افرادی که این باور و تفکر غیرمنطقی در ذهنشان وجود دارد به محض اینکه همسرشان ناراحت به نظر برسد، احساس می‌کنند که همسرشان آن‌ها را دوست ندارد، وگرنه در کنار او احساس ناراحتی نخواهد کرد. این انتظار و باوری غیر واقعبینانه است که رفتار و احساس فردی را که به آن باور دارد، تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اسطوره دوم

– باید همیشه و کاملاً با یکدیگر صادق باشیم

فردی که این باور در او وجود دارد بدون توجه به تأثیر مثبت یا منفی بر همسرخود، مسائلی را بیان می‌کند که می‌تواند رابطه را تخریب کند. اگر چه داشتن صداقت یک رکن اساسی در رابطه زوجی است، ولی اعتقاد به این که زن و مرد باید درباره همه مسائل زندگی خود با یکدیگر صحبت کنند، منطقی به نظر نمی‌رسد.  این باور باعث می‌شود که زن یا مرد مسائلی را که برای آن‌ها در گذشته اتفاق افتاده، حتی اگر در زندگی امروز و رفتارشان کوچکترین تأثیری ندارد، بی‌کم و کاست برای همسرشان بازگو کنند. در حالیکه بیان بعضی موارد مربوط به گذشته می‌تواند اثرات منفی در ذهن همسر به جا بگذارد، به همین دلیل بیان آنچه که تأثیر منفی بر روابط دارد منطقی به نظر نمی‌رسد. زوجین نباید به یکدیگر دروغ بگویند، اما گفتن تمام اتفاقات گذشته منطقی نیست و بهتر است که بازگو نشود.

 

اسطوره سوم

– اگر یکدیگر را دوست داریم باید همیشه و  همه جا با هم باشیم

این باور غلط باعث می شود برخی از زوجین گمان کنند که بعد از ازدواج باید تمام اوقات شبانه‌روز را باهم باشند و تمام برنامه های آنها باهم و به صورت مشترک انجام گیرد. واقعیت این است که در زندگی زوج‌ها لحظاتی پیش می‌آید که زن و مرد به اوقاتی شخصی نیاز دارند. اوقاتی که به تنهایی به اهداف شخصی خود بپردازند و یا حتی لحظاتی را تنها باشند. اینکه زنو شوهر با هم باشند خوب است، اما اگر گاهی با هم نباشند به معنی دوست نداشتن یکدیگر نیست.  به عبارتی زن و شوهر می‌توانند یکدیگر را دوست داشته باشند و در عین حال گاهی اوقات در کنار هم نباشند بنابراین زن و مرد علاوه بر اوقات مشترک و داشتن اهداف مشترک بایستی اوقاتی را نیز به تنهایی سپری کنند و لزومی ندارد که در تمام اوقات شبانه‌روز باهم باشند. شخصی که این باور را دارد در صورتیکه همسرش لحظاتی را با او نباشد احساس رنجش و ناراحتی می‌کند و این احساسِ او، در رابطه با همسرش اختلال ایجاد می‌کند.

ویلیام گلاسر در کتاب «تئوریانتخاب» در خصوص داشتن اهداف و اوقاتی مستقل و مجزا از همسر میگوید:  «برای آنکه یک رابطه عاشقانه و جنسی تداوم یابد، اکثر ما نیازمند آنیم که زندگی خاص خود را نیز داشته باشیم،  البته نه زندگی جنسی دیگری، بلکه یک زندگی اجتماعی و تفریحی که از رابطه عاشقانۀ ما مستقل و مجزا باشند.  زن و شوهرها نیاز دارند علایق، سرگرمیها و دوستان خاص خود را داشته باشند و هر کدام به ‌تنهایی به آنها بپردازند.  آیا میتوانید بدون ترس از انتقاد و شکایت به این امور بپردازید؟ ما در رابطه خود با دوستان خوب و اعضای دلسوز خانواده، به راحتی می­توانیم از چنین علایق و سرگرمی­هایی برخوردار باشیم. بسیاری از ما نیاز داریم یاد بگیریم این موضوع را از زندگی مشترک خود (ازدواج) نیز جدا کنیم.  تلاش برای بازداشتن همسرمان از لذت بردن از این فرصتها، رابطه زناشویی مان را تخریب می­کند. تکیه و وابستگی به همسر در تمام زمینه ها معمولا خارج از توان اکثر رابطه هاست».

 

اسطوره چهارم

– زمانیکه مشکلی پیش می‌آید باید مشخص شود مقصر کیست

فردی که این باور درذهنش عمیق شده، در اختلافات عقیده دارد که همسرش مقصر است، به همین دلیل تأکید افراطی دارد که مقصر باید مشخص شود. متاسفانه این باور یک باور غیرمنطقی رایج و مشکل ساز است. در اکثر مشکلات زندگی مشترک، واقعا شخص خاصی مقصر نیست بلکه مشکل بوجود آمده، تنها حاصل تفاوت نظر و دیدگاه دو طرف رابطه است. پس زمانیکه دیدگاه دو نفر درباره مسأله‌ای متفاوت است و آن‌ها زاویه دید متفاوتی دارند، به دنبال مقصربودن کار بیهوده و بی ثمری است. در اغلب مواقع مقصرِ مشکلات پیدا نمی­شود چرا که معمولا هر دو طرفِ رابطه، حق را به خود می­دهند. اگر هم مقصر پیدا شود مشکلات بیشتری به دنبال خواهد داشت. تغییر این تفکر به بهبود ارتباط زوجین کمک زیادی می‌کند.  پس بهتر است به جای تعیین فرد مقصر، انرژی خود را بر روی کشف راه­ حلهای ممکن متمرکز کنیم.

 

ادامه دارد……..

برگرفته ار کتاب های:  مشاوره و درمان مسائل زن وشوهری ، تالیف لین.لانگ – مارک. یانگ

مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی، تالیف دکتر علی محمد نظری

برای دریافت وقت مشاوره از خانم دکتر فرح فرداد و سایر روانشناسان مرکز روانشناسی حس زندگی در غرب تهران(سعدت آباد) با شماره های 26740351 و 09901813006 تماس بگیرید.

دلایل درست و نادرست ازدواج

دلایل درست و نادرست ازدواج

نویسنده: پگاه گودرزی (درمانگر مرکز ازدواج و خانواده حس زندگی)

 

ازدواج تصمیمی بزرگ است و قبل از هر چیز باید مطمئن باشید که دلایل درستی برای انجام دادن آن دارید. متاسفانه بسیاری از زوج ها شتاب زده و با دلایل نادرست اقدام به ازدواج می­کنند که همین امر ممکن است به ناکامی و نارضایتمندی آنان منجر گردد. پیشنهاد می­ کنیم پیش از شروع بحث، فهرستی از دلایل­ خود را برای ازدواج تهیه کنید. اگر برخی از اهدافی  را که در ادامه ذکر می شود دارید، بهتر است کمی تأمل کنید.

ازدواج می­کنید چون معتقدید دیگر فرصتی باقی نیست.

برخی افراد تحت تاثیر جامعه، دوستان و خانواده، سن معینی برای ازدواج در نظر می­گیرند و هرچه به آن سن نزدیک ­تر می­شوند ، سالگرد شیرین تولد برای آنها به واقعه­ای اضطراب­آور تبدیل می­شود، تا جایی که وقوع ازدواج از کیفیت آن اهمیت بیشتری پیدا می­کند. در حالی که سن مناسب براساس شرایط و آمادگی­های فرد تعیین می­شود نه با مقایسه و تحت فشار دیگران.

ازدواج مانند به دست آوردن شغلی خاص یا خرید خانه، هدفی مقطعی نیست که لزوماً طبق جدول زمان­بندی ثابتی پیش رود و بعد از انجام آن، در فهرست کارها جلویش تیک گذاشته شود و پایان یابد. ازدواج تعهدی مادام العمر است که باید برای حفظ و تداومش تلاش کرد. بنابراین به جای تحت فشار قراردادن خود و دیگری برای ازدواج تا سنی مشخص و تعیین زمانی ثابت برای مدت آشنایی، بایست بر کسب آمادگی­های لازم، رسیدن زمان مناسب و انتخاب درست همسر متمرکز شوید.

از روی ترس، ترحم یا احساس گناه تن به ازدواج می­دهید.

اگر از جانب طرف مقابل برای ازدواج تحت فشارید و فکر می­کنید بدون شما نمی­تواند با مشکلات زندگی و احساس تنهایی خود کنار بیاید و ممکن است به خود آسیبی برساند، شاید بهتر باشد درباره این رابطه بازنگری کنید؛ زیرا این وضع هشداری برای هر دو طرف است . از یکسو طرف مقابل باید دلیل وابستگی و اصرار خود به ازدواج  با کسی­ را که تمایل به ازدواج با او ندارد جستجو کند، و از سوی دیگر شما ­بایست درستی انگیزه­­تان از ادامه رابطه را بررسی کنید.پایان دادن به رابطه با فردی که برایش اهمیت قایل اید، کار سختی است ولی باید بدانید که ترحم معادل عشق نیست.  برای آنکه به طرف مقابلتان آسیب نزنید شاید بخواهید از روی احساس گناه با او ازدواج کنید ،اما واقعیت این است که وقتی از ازدواجتان راضی نباشید، نمی­توانید او را خوشحال سازید. بنابراین با اتمام این رابطه در حق خود و او لطف کرده­اید. با این حال، همیشه قطع شدن روابط به آسانی صورت نمی­پذیرد. در برخی موارد ممکن است یک طرف با خشونت، تهدید یا سرزنش­ سعی ­کند دیگری را به ازدواج مجبور سازد. این در حالی­ است که ازدواج باید بر پایه عشق و احترام باشد نه ترس و اجبار. بنابراین اگر نمی­توانید از فشار دیگری برای ازدواج خلاص شوید از کمک­های تخصصی روانشناسی و درصورت نیاز از مراجع قانونی کمک بگیرید.

صرفا برای بچه ­دار شدن ازدواج می­کنید.

اگر علی رغم آمادگیِ برای تشکیل خانواده، طرف مقابل شما شخص مناسبی برای ازدواج نیست، احتمالا در فرزندپروری نیز جفت خوبی برای شما نخواهد بود. صدای تیک تیک ساعت بیولوژیکی­تان و تمایل به والد شدن شاید انگیزه ای قوی باشد ،اما نباید شما را ناگزیر به ازدواجی بدون عشق و آگاهی کند.اگر چه یکی از کارکردهای ازدواج بقای نسل بشر است ،اما یادتان باشد فرزندپروری مهم تر از فرزندآوری است. بنابراین، فردی را انتخاب کنید که بتواند علاوه بر نقش همسری، نقش والدی را نیز به خوبی ایفا کند.

ازدواج می­کنید چون بدون هم نمی­توانید زنده بمانید.

یکی از دلایل صحیح برای ازدواج، تامین نیاز به عشق و صمیمیت است. اما گاهی افراد در تعریف عشق، تفاوتی بین وابستگی و دلبستگی قایل نمی­شوند. شاید به مراتب این جمله را شنیده باشید که ” آن قدر عاشق هم هستیم که هرگز نمی­توانیم بدون هم زندگی کنیم”. این عبارت حاکی از وابستگی متقابل است نه دلبستگی.  این وابستگی باعث می­شود که افراد برای از دست ندادن رابطه، خود و خواسته­هایشان را نادیده بگیرند و بین آنچه هستند و آنچه نشان می­دهند تفاوت زیادی ایجاد کنند که در نهایت، همین امر منجر به نارضایتی یکی از طرفین یا هر دو خواهد شد. اما تجلی عشق سالم در رابطه به گونه­ای است که افراد به جای ایجاد محدودیت و ترس از رها شدن، از بودن در کنار یکدیگر لذت می­برند و زندگی خود را بر پایه آزادی و  احترام به استقلال شخصیتی بنا می­کنند.

پس اگر در وضعیت وابستگی هستید، رابطه را در هر سطحی که هست متوقف کنید و با مطالعه و کمک مشاوره به ریشه­های وابستگی و ترس­های خود بیشتر آگاه شوید و راه تبدیل وابستگی به دلبستگی را پیدا کنید.

ازدواج می­کنید تا احساس ارزشمندی یابید.

فرض کنید در نهایت فرد رویایی­تان را ملاقات کردید. او تمام چیزهایی را که شما ندارید، دارد. اگر در این شرایط احساس ارزشمندی­ خاصی که تا کنون نظیرش را نداشته­اید تجربه کردید، زنگ خطر به صدا در می­آید. چون آنچه پیدا کرده­اید عشق سالم نیست ،بلکه سولفور آهنی است که شبیه طلاست! چنانچه تا به حال جدای از رابطه رومانتیک احساس ارزشمندی نکرده و نسبت به خود حس خوبی نداشته­اید، رابطه با این فرد آرمانی هم رضایتبخش نخواهد بود؛ زیرا کسی نمی­تواند به شما ارزشی دهد که هیچگاه به خود نداده­اید و ضمناً به مرور زمان کمبود اعتماد به نفس می­تواند از جذابیت شما برای طرف مقابل کم ­کند.

گاهی هم ممکن است به سبب احساس بی ارزشی  فکر کنید گزینه بهتری برای شما وجود ندارد تا جایی­که توقعات و ملاک­های خود را پایین بیاورید یا نادیده بگیرید و به ازدواج با فردی نامناسب تن دهید. باید قبل از ورود به  رابطه متعهدانه، آنچه هستید و آنچه  دوست دارید باشید را با هم مقایسه کنید تا اگر فاصله­ای بین این دو وجود دارد آن را فقط با کسب توانمندی­، موفقیت، تلاش و احساس خوب به خودتان پر کنید، نه با شخصی دیگر!

برای انتقام گرفتن ازدواج می­کنید.

برخی افراد به طور خودآگاه یا ناخودآگاه از سر لجبازی ازدواج می­کنند. بعضی مواقع عشق سابق، مخاطب این دهن­کجی است و افراد به اشتباه فکر می­کنند با خبر ازدواج خود می­توانند او را آزار دهند و به نوعی با نشان دادن اینکه شخص بهتری را انتخاب کرده­اند، انتقام بگیرند. بعضی اوقات هم مخاطب این لجبازی­ها خانواده است که در این شرایط افراد برخلاف نظر والدین به ازدواج با شخص مورد نظرشان اصرار می­کنند. بهتر است بدانید در هر دو صورت فرد نتوانسته­ واکنش مناسبی به موقعیتی که در آن بوده نشان دهد و در نهایت دود این شعله انتقام به چشم خود او  می­رود، چرا که رنج دائم حاصل از ازدواج ناموفق را قرار نیست والدین یا عشق سابق­ تحمل کنند.

برای کسب استقلال ازدواج می­کنید.

گاهی افراد می­خواهند بدون داشتن آمادگی­های لازم ،از طریق ازدواج از خانواده کاملاً مستقل شوند و به اصطلاح روی پای خود بایستند. اگر چنین طرز تفکری دارید، احتمالاً مفهوم استقلال را خوب نشناخته­اید و لازم است به دو موضوع مهم دقت کنید:

اول اینکه برای ازدواج باید قبل از هرچیز مستقل باشید نه اینکه بخواهید با ازدواج به استقلال برسید. شخصی که برای تامین مخارج یا تصمیم گیری های کوچک و بزرگ یا برای حل مشکلات با شریک عاطفی­اش کاملا وابسته و تحت تاثیر خانواده است ،آمادگی­ لازم برای ازدواج را ندارد. واقعیت این است که اگرچه ازدواج ظاهرا شما و همسرتان را از دیگران مستقل می­سازد، اما چنانچه از پیش استقلال مالی، فکری و عاطفی را کسب نکرده باشید، دیر یا زود رد پای دخالت ها را در زندگی مشترکتان خواهید دید.

دوم اینکه استقلال را به معنای انجام دادن هرکاری بدون مشورت و همفکری با دیگران در نظر نگیرید. قرار است شما و همسرتان تبدیل به “ما” شوید که ضمن حفظ مرزهای زندگی مشترک، با خانواده­های اصلی خود و طرف مقابل ارتباط داشته باشید. ارتباطی که نه کاملا تحت تاثیر و نه کاملا جدا از آنهاست.

برای رهایی از رنج تنهایی ازدواج می­کنید؟

گاهی افراد به دلایلی چون زندگی در شهری دور از خانواده، نداشتن دوستان همفکر و همسن،یا تجربه شکست عشقی،  به طرز دردناکی احساس تنهایی می­کنند و ازدواج را مرحمی برای این درد در نظر می­گیرند. همین وضع باعث ­می­شود نیاز به رفع تنهایی در اولویت قرار گیرد و افراد به انتخاب های عجولانه­ای دست زنند؛ به طوری که با اولین کسی که به خواستگاری آمده است، تن به ازدواج می دهند. اما مساله اینجاست که بعد از مدتی کم­کم  نیازهای دیگر که احتمالا در فرایند ازدواج تامین نشده اند،سر بر می آورند . این احساس نارضایتی از جنبه­های دیگر زندگی ،احتمالاً تجربه مجدد تنهایی را در پی خواهد داشت. بنابراین اگر تحمل حس تنهایی را ندارید به جای فرار یا تسکین موقت، سعی کنید ریشه و علل آن را بشناسید و بر آن تمرکز کنید تا راه­کارهای مناسب­ تر و اساسی­تری پیدا کنید.

صرفا برای رفع نیاز جنسی ازدواج می­کنید؟

یکی از مهم­ترین نیازهای هر انسانی، تامین میل جنسی است .با این حال اگر در انتخاب همسر صرفا همین یک نیاز مد نظر قرار گیرد، نه تنها باعث می­شود زیبایی­های ظاهری و جذابیت­های جنسی جای سایر ملاک­های مهم را بگیرد ،بلکه سبب شتاب و تعجیل در ازدواج نیز می­شود. در نهایت توجه داشته باشید وقتی عطش جنسی فروکش­ کند سایر نیازها و ملا­ک­های نادیده­ گرفته­شده در زندگی، خودشان را به شکل تعارض­ها و مشکلات نشان ­می­دهند. از این­رو لازم است در ازدواج علاوه بر نیاز جنسی اهداف دیگر را هم مد نظر قرار دهید.

ازدواج را ابزاری برای رسیدن به اهداف شخصی می­دانید؟

گاهی در تشکیل زندگی مشترک، انگیزه‌ اصلی از بودن با فرد مقابل تامین عشق و نیاز روان‌شناختی نیست؛ بلکه او وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های دیگر در نظر گرفته می‌شود. نمونه هایی از این مورد کسانی هستند که بدون اینکه به طرف مقابل علاقه­ای داشته باشند ،فقط به منظور مهاجرت با فردی ازدواج می کنند که اقامت خارج از کشور دارد یا فقط برای رسیدن به رفاه اقتصادی با فردی پولدار ازدواج می­کنند که به لحاظ سنی و ظاهری تفاوت فاحشی با آنها دارد. این افراد اگرچه احتمالا به هدف خاص خود می­رسند، اما از آنجا که انگیزه­ای برای سرمایه­گذاری عاطفی و انرژی لازم برای محافظت و رشد رابطه ندارند، مهم­ترین کارکردهای­ ازدواج همچون عشق و تعلق خاطر، صمیمیت، آرامش، رشد و کمال را از دست می­دهند. اگر چنین فردی هستید به این فکر کنید با رسیدن به هدف خاص خود چه چیزهایی را از دست می­دهید و برای چند لحظه­ خود را جای طرف مقابل بگذارید. آیا هرگز حاضر بودید چنین نقشی در زندگی دیگری داشته باشید ؟

تحت فشار خانواده ازدواج می­کنید؟

گاهی افراد به علت شرایط حاکم در خانه مثل اعمال محدودیت­های شدید، دعواهای پدرو مادر، تحقیر و توهین، اعتیاد، آزار جسمی و روانی تحت فشارند و ازدواج را بهترین راه فرار از این فشارها می­دانند. در واقع به جای اینکه نقش بالغانه­ای در پذیرش یا حل مشکلات داشته باشند، این موارد را دلایل موجهی برای فرار از خانه در نظر می­گیرند. اما آیا داشتن دلیل موجه برای “ترک خانه” لزوماً دلیل موجهی برای “ازدواج” است؟ بهتر است بدانید این فقط فرار از بحرانی به بحران دیگر است!بر اساس تحقیقات  ، ازدواج افرادی که از آزار والدین به ازدواج پناه می­برند، آزاردهنده و ناموفق خواهد بود.

گاهی هم خانواده­ها بدون در نظر گرفتن آمادگی و رغبت فرزندشان فشار زیادی برای ازدواج کردن وارد می آورند یا ازدواج با فردی خاص را تحمیل می­کنند. جملاتی همچون “من فقط می خواهم قبل از مرگم مراسم ازدواج تو را ببینم”، “زن بگیر موهایت دارد رنگ دندانهایت می شود “، “روی فلانی از بچگی برای ازدواج با تو اسم گذاشته­ایم” یا “ما صلاح تو را بهتر می­دانیم و اگر با غیر از این فرد ازدواج کنی روی حمایت ما حساب نکن”، مثال­هایی از این فشارهاست. هرچند احترام به خانواده بسیار مهم است ،اما نباید صرفاً برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواست ها و ملاک­های خود ببندید. پس اگر دلايل درستی برای انتخاب همسر دارید، نبايد تسليم اين فشارها شوید و بهتر است اصول مذاکره و قاطعیت را فرا بگیرید.

 

 

اگر می خواهید ازدواج کنید، باید این سوال اساسی را از خود بپرسید که “واقعا چرا می­خواهم ازدواج کنم؟”

دلایل نادرست ازدواج که بیشتر آنها در این مقاله شرح داده شد ،نارضایتمندی زوج ها را به همراه دارد و دلایلی همچون مصاحبت و همراهی، تجربه عشق و صمیمیت، احساس آرامش و امنیت و در کنار همه اینها رفع نیاز جنسی و والد شدن انگیزه­هایی درست برای ازدواج اند که نقشی موثر در انتخاب آگاهانه همسر و احساس رضایتمندی از زندگی مشترک دارند. بنابراین لازم است قبل از انتخاب همسر تامل کنید و دلایلی آگاهانه، آزادانه و هدفمند را برای ازدواج برگزینید.

برای رزرو وقت با خانم دکتر پگاه گودرزی در مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده حس زندگی در غرب تهران،

با شماره های 09901813006 و 26740351 تماس بگیرید

چگونه و چرا باید جرات مندانه رفتار کرد؟

رفتار جرأت‌مندانه چیست و در صورتیکه فرد این رفتار را نیاموزد چه مشکلاتی برای فرد ایجاد می‌کند؟ و اگر این رفتار را بیاموزد چه سود یا منفعتی برای او خواهد داشت؟

به عنوان مثال دوست شما تلفن می زند و از شما می خواهد ماشینتان را برای فردا به او قرض دهید در حالیکه شما به همسرتان قول داده اید او را با ماشین به مسافرت بیرون از شهر ببرید، چگونه رفتار می کنید؟

رفتار جرات مندانه در واقع به شما این امکان را می دهد بدون ناراحت کردن دیگران و سرزنش کردن خود مناسب ترین رفتار را در مقابل درخواست دیگران انجام دهید، و در حالیکه حقوق خود را در نظر می گیرید به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب افکار و احساسات خود را بیان کنید.

برای انجام رفتار جرات مندانه باید رفتار خود را طی سه مرحله انجام دهید:

مرحله اول –  پیش از اعلام موضع: ابتدا از موضع خود مطمئن شوید، یعنی مشخص کنید که می‌خواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویی که برای پاسخ دادن باید کمی فکر کنید.

مرحله دوم –   اعلام موضع با جمله سه بخشی:

الف- بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: این بخش که با کلمه «من» شروع می‌شود فضا را دوستانه می‌کند و از پرخاشگرانه بودن جمله‌تان جلوگیری می‌کند. همچنین طرف مقابل معمولاً می‌فهمدکه شما علت درخواست و مشکل او را درک کرده‌اید.

مثال: من می‌دونم که تو ماشین من رو لازم داری و شرایط تو را درک می کنم.

ب- بخش استدلالی: در این بخش دلیل یا دلایل تصمیم خودمان را اعلام می‌کنیم. این دلایل باید تا حد ممکن کوتاه، واضح و روشن باشند. یادتان باشد آوردن دلیل اضافی به ضرر خودتان تمام می‌شود.

مثال: تصمیم گرفته­ام ماشین خود را به کسی قرض ندهم / یا / چون به همسرم قول داده ام آخر هفته او را مسافرت بیرون از شهر ببرم خودم به ماشین احتیاج دارم.

ج- بخش قاطع اعلام تصمیم: خیلی‌ها به این بخش نمی‌رسند. در این بخش ما تصمیم‌مان را بدون تعارف اعلام می‌کنیم:

مثال:برایم مقدور نیست ماشین را به شما امانت بدهم و ماشینم رانمی دهم.

 

مرحله سوم –  اعلام موضع در شرایط خاص: اگر طرف مقابل، خیلی سمج بود می‌توانید از تکنیک‌های زیر استفاده کنید.

– سی ‌دی خش‌دار

– قاطعیت پیش‌رونده

– خلع سلاح

–  خود را به خنگی زدن

– عوض کردن موضوع صحبت

  1. سی دی خش دار: در این تکنیک که به آن «صفحه خط افتاده» هم می‌گویند ما دقیقاً مثل یک سی‌دی آسیب دیده مرتب یک جمله را بی‌کم و زیاد تکرار می‌کنیم. شما یک سی‌دی خش‌دار هستید که هیچ استدلالی را نمی‌شنوید. زبان بدن شما باید قاطعانه و بدون تغییر باشد.
  2. قاطعیت پیش‌رونده: شما می‌توانید از یک جمله سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جمله‌تان را قاطعانه‌تر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. این تکنیک برای ایستادگی در مقابل دعوت به سیگار و مواد مخدر توصیه می‌شود.
  3. خلع سلاح:همانطور که گفتیم افراد پرخاشگر با برچسب زدن و جریحه‌دار کردن احساساتتان می‌خواهند به هدفشان برسند. شما بعد از به کار بردن جمله سه بخشی در مقابل این افراد معمولاً می‌شنوید: «خیلی خودخواهی».

بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید (اگه این کار خودخواهی محسوب میشه، آره من خود خواهم) و او سلاحش را از دست داده است. البته یادتان باشد حتماً مطمئن شوید طرف می‌خواهد سوء استفاده کند.

  1. عوض کردن موضوع صحبت: وقتی شما با چندبار گفتن جمله سه بخشی نتیجه نگرفتید موضوع صحبت را عوض کنید.

 

 

برای اینکه بتوانید رفتار قاطعانه تر و جرات ورزانه تری داشته باشید می توانید رفتارهای زیر را انجام دهید:

  1. به چهره طرف مقابل نگاه کنید.
  2. ارتباط چشمی داشته باشید.
  3. در عین حال که خوشرو هستید ولی حالات چهره‌ای جدی داشته باشید.
  4. آرام ولی محکم صحبت کنید.
  5. عبارات خود را با “من” شروع کنید.

 

نکته : توجه داشته باشید که رفتار قاطعانه و جرات مندانه معادل با پرخاشگری نیست، پرخاشگری رفتاری است که به قصد صدمه روحی یا جسمی به طرف مقابل انجام می شود، معمولا به شیوه خصمانه است و با توهین و تحقیر طرف مقابل بدون در نظر گرفتن حقوق دیگران انجام می شود اما رفتار جرات مندانه رفتاری است که با احترام اجتماعی همراه است و ضمن رعایت حقوق دیگران سعی می شود خواسته های خود را مطرح کرده و مانع تجاوز دیگران به حریم شخصی فرد می شود و فرد در عین رعایت احترام، به خواسته طرف مقابل تن نمی دهد.

 

باورهایی نادرست درباره ازدواج

یکی از دلایل افزایش میزانِ طلاق و نارضایتمندی‌های زناشویی، داشتن انتظارات بیش ­از حد و غیرواقع­بینانه از ازدواج است که هر یک از زوج­ها آشکار یا پنهان به زندگی مشترکشان وارد می­کنند. بیشتر اوقات علی‌رغم شکایت­های خاصی که زوج­ها ممکن است با خود به جلسات مشاوره بیاورند، اصل مشکلشان این است که فکر می­کنند ازدواجشان امیدها و انتظاراتشان را برآورده نمی­سازد. غافل از اینکه گاهی این انتظارات غیرواقع­بینانه و نادرست­ هستند. بنابراین برای دستیابی به ازدواج موفق و تشخیص درستی و نادرستی انتظاراتمان باید باورهایمان را مرور کنیم.

به نظر شما کدام‌یک از باورهای زیر درست و کدام‌یک نادرست­ اند؟

  • ازدواج مهم­ترین نشانۀ موفقیت است.
  • ازدواج موفق به شانس بستگی دارد.
  • همسران خوب باید مایۀ خوشحالی یکدیگر باشند.
  • عشق رمانتیک ضامن ازدواج موفق است.
  • همسران متفاوت برای هم جذاب و مکمل یکدیگرند.
  • وظیفه همسران این است که یکدیگر را به فردی بهتر تبدیل کنند.
  • برای حفظ ازدواج باید مدام تلاش کرد.

باورهای پیش‌گفته، باورهایی شایع و نادرست­ هستند که تصورات افراد از ازدواج و ملاک­های انتخاب همسر را تحت تأثیر قرار می­دهند. بااینکه مستندات علمی از این باورها حمایت نمی­کنند، بعضی افراد بی‌چون‌وچرا آن‌ها را پذیرفته ­اند.

در ادامه، دلایل نادرست بودن هر یک از این باورها را توضیح می­دهیم.

 

1- ازدواج مهم­ترین نشانۀ موفقیت است

افرادی که این باور را دارند، معتقدند ازدواج همه‌چیز است و حتماً باید این اتفاق را در زندگی تجربه کنند. فکر می‌کنند ازدواج موقعیتی استثنایی و نشانه ارزشمند بودن است که کسی آن‌ها را انتخاب کرده. وقتی کسی ازدواج را امری لازم برای زندگی بداند، دچار اضطراب­های دائم می­شود. حتی ممکن است به قیمت چشم‌پوشی از برخی معیارهای مهم، تن به ازدواج دهد یا تبدیل به فردی وابسته شود که به هر زحمتی درصدد است تا رابطه ­ای یک‌طرفه را به ازدواج منتهی کند. چقدر افرادی را دیده­ اید که با ازدواج­های نادرست، افسرده و پریشان شده ­اند؟ چقدر زنانی را دیده­ اید که به سبب ازدواج از اهداف خود دست کشیده­ و بعد از ازدواج و بچه­ داری دچار احساس پوچی شده ­اند؟ درواقع عملکرد مطلوب شما در هر زمینه ­ای از زندگی مثل اشتغال، تحصیلات یا ازدواج موفقیت محسوب می­شود. بنابراین فراموش نکنیم که ازدواج خوب تنها یکی از نشانه ­های موفقیت است.

 2- ازدواج موفق به شانس بستگی دارد

شکل­های دیگر این باور را می­توانید در این جملات ببینید: “ازدواج هندوانه دربسته است” یا “ازدواج قسمت است”. درگذشته که آزادي چندانی براي انتخاب همسر وجود نداشت و فرايند شناخت به سطح کلي و خانوادگي محدود مي­ شد، شايد اين جملات پذيرفتنی تر بود، اما آیا در جامعه امروزي نیز چنین است؟ آن‌هم درحالی‌که نتایج صدها پژوهش­ نشان داده است که بر اساس عواملی در ابتدای رابطه، می­توان تا حد زیادی احتمال موفقیت و شکست در ازدواج را پیش­بینی کرد. شاید برای برخی افراد پذیرش این باور نادرست راحت‌تر از قبول مسئولیت انتخاب­هایشان باشد. حال‌آنکه می­توان با کسب مهارت و آمادگی­های لازم و بهره­ گیری از آموزش­ها و مشاوره­ های پیش از ازدواج، پایه­ های ازدواجی موفق را بنا نهاد. بپذیریم که ازدواج موفق ساختنی است نه شانسی.

3- همسران خوب باید مایۀ خوشحالی یکدیگر باشند

اگر اين باور را دارید، بدانید که در را به روی افسردگی بازکرده‌اید. فردی که خوشحالی­ اش را در دستان دیگری می­بیند، منفعل می­شود و همواره انتظار می­کشد که حال خوب مانند تکه‌ای کیک در بشقاب تقدیمش شود. توانایی خوشحال کردن بار سنگینی است که بیشتر افراد روی دوش خود و دیگران می­گذارند و آن را به‌عنوان معیار تعیین ارزش خود یا دیگری به کار می­ برند. نتیجه­ اش این می­شود که اگر نتوانم خوشحالش کنم بی­ ارزشم و اگر نتواند خوشحالم کند بی ­ارزش است. درحالی‌که درواقع، شاد زیستنِ هر فرد تا حد زیادی بر عهدۀ خودش و وابسته به اعمال و طرز تفکرش است و نقش همسران کمک کردن به یکدیگر برای رسیدن به این هدف خواهد بود. یادتان باشد فردی که در دوران مجردی خوشحال نیست، در دوران تأهل هم خوشحال نخواهد بود.

4- عشق رمانتیک ضامن ازدواج موفق است

در دل این باور، باور نادرست دیگری قرار دارد که عشق رمانتیک قرار است با همان شور و نشاط اولیه تا سالیان سال پس از ازدواج تداوم یابد. به همین سبب است که برخی افراد روی قدرت عشق بیش‌ از اندازه حساب می­کنند و عوامل مهمی چون تفاوت­های ظاهری، ارزشی، خانوادگی، فرهنگی و شخصیتی را نادیده می­گیرند. حال‌آنکه پس از ازدواج به‌طور طبیعی کم­کم هیجانات ابتدایی جای خود را به روال عادی زندگی و احساس صمیمیت می­ سپارند و درست در همین نقطه، افرادی که عشقشان را با واقع­بینی، انتخاب درست و کسب مهارت­های زندگی همراه نکرده‌اند، با تفاوت­های اساسی­ يکديگر، دچار تعارض­ مي­شوند و میزان عشق یا درستی ازدواجشان را زیر سؤال می­برند­. متأسفانه اغلب فیلم­ها، داستان­ها و ترانه­ های جذاب عاشقانه، شکل آرمانی عشق و کافی بودن آن را برای خوشبختی زوج­ها به تصویر می­کشند. حال‌آنکه باید پذیرفت ازدواج یک میان­ پرده عاشقانه نیست! عشق محرک خوبی برای ازدواج است، اما برای حفظ و ادامه زندگی کافی نیست.

5- همسران متفاوت برای هم جذاب و مکمل یکدیگرند

ممکن است فردی درون­گرا از مشاهده نحوه ارتباط برقرار کردن فردی برون­گرا لذت ببرد و جذب او ­شود، اما این جذابیت در رابطه چقدر دوام می­آورد؟ اگرچه این تفاوت­ها در روابط دوستانه­ ای ­که افراد زمان کمی را باهم می­ گذرانند، ممکن است جالب‌توجه و سرگرم ­کننده باشد، اما همین تفاوت‌ها در ازدواج، علی‌رغم جذابیت اولیه­ شان، ممکن است موجب بسیاری از کشمکش­ها، سو تفاهم‌ها و تنش­ها شوند. در پژوهش­ها ثابت‌شده است که داشتن شباهت در امور بنیادین و تفاوت داشتن در امور جزئی می­تواند از عوامل مهم ازدواج شاد باشد؛ زیرا از یک‌سو، شباهت­های اساسی موجب ارتقای کیفیتِ اوقات باهم بودنِ زوج­ها می‌شود و از سوی دیگر، تفاوت­های جزئی در زندگی به تنوع و تجربیات جدید منجر می­­شود. پس اگر جذب تفاوت­های همدیگر شده ­اید، پنج یا ده سال آینده را در کنار آن شخص تصور کنید تا دورنمای عینی­ تری از رابطه ­تان به دست آورید.

6- وظیفه همسران این است که یکدیگر را به فردی بهتر تبدیل کنند

صاحبان اين باور معتقدند که “بعد از ازدواج همه‌چیز بهتر می­شود!”. گاهی اوقات افراد از سر وابستگی حاضر نیستند از انتخاب نامناسب خود دست‌بردارند و با این تفکر که بعد از ازدواج همسر خود را تغییر خواهند داد، ازدواج می­کنند. گاهی هم افراد در توهم نجات دیگری به سر می­برند و از روی دلسوزی و برای بهتر کردنِ وضع طرف مقابل، تن به ازدواج می­دهند. اغلب چنین ازدواج­هایی با شکست مواجه می­شوند. زیرا در بیشتر اوقات، شرایطی که قبل از ازدواج بد است، بعد از ازدواج بدتر می­شود. نباید به فردی که کم­ حوصله، خودخواه، یا بی ­علاقه به رابطه جنسی است و قول می­دهد که بعد از ازدواج همه‌چیز بهتر می­شود، اطمینان کرد. باید بر اساس آنچه فرد در حال حاضر هست، تصمیم ­گیری کنید نه بر اساس قول­ها. درست است که در ازدواج موفق سعی برافزایش رفتارهای مثبت و اصلاح جنبه ­های منفی است؛ اما این تغییرات از نوع ملایم و جزئی و در راستای سازگاری زوجین­ است نه از نوع تغییرات اساسی و بنیادی.

7- برای حفظ ازدواج باید مدام تلاش کرد

به نظرتان اگر ماشین شما هرروز ایرادی داشته باشد و قبل از سرکار رفتن، اول به تعمیرگاه یا هل دادن نیاز پیدا کند، ماشین خوبی است؟ مسلماً جواب منفی است. ماشین ازدواج هم همین­طور است. اگر هرروز باید برای حفظ، نگهداری و حل مشکلات آن تلاش کنید، ولو اینکه با همسرتان به توافق هم برسید، در طولانی ­مدت فرسایشی خواهد شد. مسئله اساسی تقدم تفاهم بر توافق است؛ یعنی سعی کنید فردی را انتخاب کنید که از همان ابتدا با او سازگاری و تفاهم بسیار دارید، به‌نحوی‌که ارزش­ها، آرزوها، جهت­ گیری­ها، علایق و سلایقتان به هم نزدیک باشد. نه اینکه دائم برای هر موضوع کوچک و بزرگی ناگزیر باشید سر میز مذاکره بنشینید یا وارد مشاجره شوید؛ چون در این صورت زندگی زناشویی به مشارکتی دشوار بدل خواهد شد.

 چنان‌که ملاحظه شد، در اینجا هفت باور نادرست درباره ازدواج را بررسی کردیم. بااین‌حال، هنوز باورهای نادرست دیگری وجود دارد که می­توانید با مراجعه به کتاب ” 23 باور مخرب در ازدواج “ و همچنین با شرکت در دوره­های آموزش و مشاوره پیش از ازدواج به آن‌ها پی ببرید. مهم است که همه ما قبل از ازدواج، انتظارات و پیش­فرض­های نادرست خود را شناسایی و اصلاح کنیم. زيرا اصلاح اين باورها باعث شکل­گيري انتظارات واقع­بينانه­ از ازدواج، انتخاب درست همسر و درنهایت افزايش سازگاري هرچه بيشتر زوج­ها خواهد شد.

دکتر پگاه گودرزی ( درمانگر و مشاور مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده حس زندگی)
شما می­توانید سؤالات و نیازهای آموزشی خود را در این زمینه از طریق آدرس ایمیل hesezendegi0@gmail.com  با ما در میان گذارید و همچنین برای دریافت مشاوره درخصوص مشاوره ازدواج با کلینیک تخصصی ازدواج و خانواده حس زندگی تماس حاصل فرمایید.

بخشایشگری

قسمت اول

 بخشایشگری یک پدیده پیچیده اخلاقی، روان شناختی و مفهومی است و گاهی اوقات ممکن است از سوی عوام به عنوان یک نوع مقابله منفعلانه تعبیر شود و سوء تعبیر هایی در این زمینه مشاهده شود. البته امروزه بخشایشگری جایگاه والایی در روان شناسی مثبت گرا دارد و از آن بعنوان یک فضیلیت یاد می شود که موجب ارتقاء شاخص های سلامت در افراد می شود.

بین بخشایشگر بودن با چشم پوشی، مصالحه و فراموش کردن تفاوت وجود دارد. در مصالحه افراد سعی می کنند روابط را براساس اعتماد دوطرفه ادامه دهند اما در بخشایشگری یک تصمیم یک طرفه از سوی فرد رنجیده شده گرفته می شود که برای ترک رنجش خاطر و نیز انجام رفتاری قابل قبول و مورد پسند انجام می شود. بخشایشگری به معنای فراموش کردن نیست بلکه به معنای کنار گذاشتن تفکر انتقام جویانه و کم کردن خشم درونی است.

توافق­ زیادی در مورد معنای بخشایشگری وجود ندارد؛ از پیش از یونان قدیم در کل کتاب های مقدس عبری و مسیحی تا به امروز بخشایشگری به عنوان پاسخ شخصی به آسیب­ها یا عمل خطا و یا به عنوان شرایطی که شخص به­دنبال  بخشش یا امیدوار به بخشیدن شخص خطاکار است در نظر گرفته شده است (هوگس[1]، 2010). با این حال اگر چه هیچ تعریف واحد و استاندارد جهانی از بخشایشگری وجود ندارد اما چندین تعریف عملی مشخص از بخشایشگری ارایه شده است.  این تعاریف  ارایه شده از نظریه­پردازان و پژوهشگران در حوزه بخشایشگری نشانگر ابعاد و ماهیت پیچیده این متغیر مهم در سال های اخیر است.

مک­لاف،ورثینگتونوراچال (1997)”بخشایشگری بین­فردی[2]” را مجموعه­ای از تغییرات انگیزشی می­دانند که براساس آن شخص رنجیده­خاطربرای رفتارهای تلافی­جویانه و نگه داشتن بیزاری کمتر برانگیخته شده و بیشتر برای رفتارهای مصالحه و حسن­نیت نسبت به فرد خاطی علی­رغم اقدام آسیب­زای وی برانگیخته می­شود.

فینچام، بیچ و داویلا[3] (2004) بخشایشگری را هم در ابعاد منفی و هم در ابعاد مثبت مفهوم­سازی کرده­اند؛ ابعاد منفی مرتبط است با  غالب شدن رنجش[4]، خشم، اجتناب، احساس­ها و رفتارهای تلافی­جویانه نسبت به خاطی، غالب شدن دلخوری و ناخشنودی[5] و بعد مثبت بخشایشگری شامل، حالت انگیزشی خیرخواهانه نسبت به فرد خاطی که باعث نزدیک­تر شدن افراد نسبت به­همدیگر می­شود.

ان­رایت و گروه مطالعه رشد انسان[6] (1991) بخشایشگری را به­عنوان رهایی عمدی از رنج ناشی از بی­عدالتی قابل­ملاحظه فرد خاطی و پاسخ خیرخواهانه[7] به وی دانسته­اند؛ اگرچه فرد خاطی مستحق بخشیده شدن نباشد؛ در این دیدگاه، بخشایشگری اقدام و انتخابی آزادانه از سوی شخص رنجیده­خاطر است.

تامپسون و اشنایدر[8] (2003) بخشایشگری را تحت عنوان” ایجاد ادراکی جدید از عمل خطا و فرد خطاکار، طوری­که وقایع منفی به هیجانات مثبت یا حالت عادی تبدیل شود” تعریف کرده­اند.

بخشایشگری به­عنوان رفتاری که مانع از پاسخ­های تلافی­جویانه شده و منجر به پاسخ­های مسالمت­آمیز[9]، رفتارهای سودمند[10]، عاطفی و شناختی می­شود توصیف شده است (زمیستر و رومرو[11]، 2002). رفتار، عاطفه و شناخت پاسخ­های چندوجهی بخشایشگری هستند؛ برای نمونه، شخص ممکن است دلایل مرتکب شدن خطا از سوی فرد خاطی را تشخیص دهد (شناختی) با فرد خاطی همدردی کند (عاطفی) و برای حل مسئله تا حد امکان اقدام کند (رفتاری).

بخشایشگری به­عنوان “تمایل پایدار برای فرایند بخشودن” تعریف شده است (رابرت[12]، 1995).

بخشایشگری به هر اندازه  دچار گسستگی در تعریف باشد اما یک مفهوم مثبت و دارای بار و ارزش اخلاقی است که معمولا در فرهنگ های مختلف مورد تمجید و قدردانی می باشد و به عنوان صفتی فراشناختی از آن یاد می شود که باید ترویج داده شده و به عنوان یک ارزش آموزش داده شود.

بخشایشگری ممکن است انواع مختلفی داشته باشد:

  • بخشایشگری تلافی جویانه: من می توانم کسی را که در حق من بی عدالتی کرده است ببخشم، زیرا نمی خواهم مانند او این رفتار بی عدالتی را انجام دهم و اذیت شوم.
  • بخشایشگری مشروط یا جبرانی: اگر من به عقب بازگردم و آنچه را که به من تسکین می دهد را بدست آورم آن زمان می توان ببخشم و یا اگر با نبخشیدن دچار احساس گناه شوم پس می بخشم.
  • بخشایشگری انتظاری: من به این دلیل می بخشم که دیگران از من انتظار دارند و تحت تاثیر آنها هستم.
  • بخشایشگری قانونی: من می بخشم که در مذهب مورد قبول من تاکید زیادی بر بخشیدن شده است.
  • بخشایشگری به عنوان یک هارمونی اجتماعیک من می بخشم تا نظم جامعه حفظ شود. ( بخشایشگری بعنوان روشی برای حل و فصل تعارضات اجتماعی)
  • بخشایشگری به عنوان عشق: من می بخشم چون بخشش حس حقیقت و عشق را ارتقاء می دهد، پس با بخشیدن من سعی میکنم مراقب اشخاص باشم زیرا آسیب زدن به یک انسان و جریحه دار کردن او کار عاشقانه ای نیست.

 

ادامه دارد…

 

  1. 3. Hughes

[2]. interpersonal forgiveness

[3].Fincham,  Beach & Davila

[4] .overcoming resentment

[5]. overcoming the bitterness of resentment

[6] .Human Development Study Group

[7]. responding with beneficence

[8].Thompson & Snyder

[9]. conciliatory

[10] .constructive behavior

[11]. Zechmeister & Romero

[12] .Roberts

اصول روان شناسی در شرکت تویوتا و جنرال موتور

عصر حاضر، عصر دانش است. دانشی که موجبات تعالی و رشد سازمانها را پدید آورده است و تبلور یافته از سرچشمه تفکر ناب بشری است. بدیهی است، تفکر ناب بشری هنگامی نمو و نمود می یابد که به نیروی انسانی بها داده شود. سیستم تولید ناب به عنوان سیستم تولیدی نوین در شرکت تویوتا نیز که به واقع از همه جوانب قوام یافته است و توانسته در دنیای پر شتاب و سرشار از تحول امروزی از رقبای غول پیکری مانند فورد و جنرال موتور و غیره گوی سبقت را برباید، مسلماً به ارزشمندترین منبع خود یعنی نیروی انسانی از تمامی جوانب مادی و معنوی بها داده است.

در این تحقیق، با مطالعه گسترده کتابخانه ای که در باره تولید ناب بخصوص نیروی انسانی صورت گرفته است به بُعد روانشناسی این موضوع پرداخته است. در متن تحقیق پس از بررسی مشکلات سیستم های تولیدی قبلی از لحاظ روانشناسی به تشریح تولید ناب و تکنیک های تولید ناب همچون 5S،JIT، جیدوکا، هیجونکا، هوشین و غیره از جنبه بحث های روانشناسی و نحوه انگیزش کارکنان که با مهارت خارق العاده ای در شرکت تویوتا صورت گرفته و این موضوع به شدت بر روی کاهش هزینه ها تاثیر داشته و معمولاً در تحقیقات گذشته کمتر به این موضوع اشاره شده است، پرداخته خواهد شد.

کلمات کلیدی: تولید ناب، نیروی انسانی، روانشناسی، انگیزش

مقدمه

نيروي انساني ماهر و كارآمد پربهاترين و ارزنده ترين ثروت و دارايي هر كشور است. بسياري از جوامع با وجود برخورداري از منابع طبيعي سرشار، به دليل فقدان نيروي انساني شايسته و لايق توان استفاده از اين مواهب الهي را ندارند و روزگار به سختي و مشقت مي گذرانند. ديگر ملت ها به رغم كمبود منابع طبيعي، در نتيجه داشتن نيروي انساني كارآزموده و مناسب به رفاه و آسايش رسيده اند و با گام هاي بلند و استوار، مسير پيشرفت و ترقي را طي مي كنند.

يكي از شاخه هاي جديد علم و معرفت كه مسأله نيروي انساني و ديگر جنبه هاي مربوط به دنياي كار را در كانون توجه خود قرار داد، روان شناسي صنعتي و سازماني است. اين شاخه از دانش مطالعه علمي روابط ميان انسان و دنياي كار را وجه همت خود قرار داده است و در واقع، كاربرد و بسط و گسترش اصول روان شناسي به مسائلي است كه انسان در تجارت و صنعت با آن ها دست به گريبان مي باشد.

روان شناسي صنعتي و سازماني اينك آميزه اي است از علم و عمل كه زمينه هاي تخصصي متعدد و گسترده اي از قبيل روان شناسي امور استخدامي، رفتار سازماني، توسعه سازماني، روان شناسي مهندسي، روان شناسي مصرف كننده و … را با مباحث فرعي متنوع در بر مي گيرد. يافته هاي پژوهشي روان شناسي صنعتي و سازماني را مي توان در جهت استخدام كاركنان كارآمدتر، افزايش عملكرد موسسه در جهت کسب سود، رضايت كاركنان، كاهش غيبت و ترك شغل، بهبود روابط و ارتباط و افزايش تعهد سازماني و حل و رفع مسائل بي شمار ديگر به كاربرد. ]كورمن، ترجمه شكركن، 1370[.

نيروي انساني سرمايه واقعي هر جامعه محسوب مي شود. نقش و اهميت نيروي انساني در بين ساير اجزاء و عوامل سازمان هاي اجتماعي مثل ساختار، تكنولوژي و … همانند جايگاه مغز در بين ساير اندام هاي بدن است. با همه ارزشي كه دست و پا و چشم و گوش دارد، اگر مغز وجود نداشته باشد آن ها نيز فاقد ارزش و اعتبار خواهند بود.

در این زمینه شرکت تویوتا به واقع با دقت نظر کامل به این ثروت یعنی نیروی انسانی در ساختار تولید ناب توانسته است با ابزارهای روانشناسی که در تکنیک های خود بکار برده به یک تعامل سود دو جانبه از یک طرف در جهت تامین نیازهای مادی و روحی و روانی کارکنان خود و از طرف دیگر به سود هنگفتی که شرکت را بر اریکه قدرت نگه داشته و باعث شده از رقبای خود گوی سبقت را برباید، دست پیدا کند.

سیر تکاملی تولید

قرن بيستم شاهد دو انقلاب در صحنه‌ توليد بود. انقلاب اول را پس از جنگ جهاني اول هنري فورد و آلفرد اسلون پي ريزي كردند که منجر به ظهور توليد انبوه و پايان عصر توليد صنعتي ( توليد دستي) شد و انقلاب دوم توسط «تاايچي اهنو» در شرکت خودروسازي تويوتا صورت گرفت که با محوريت حذف اتلاف، اتمام عصر توليد انبوه و زايش توليد ناب را در پي داشت. پس مي توان سه مرحله را در شيوه‌هاي توليد در نظر گرفت:

1- توليد دستي (مبتني بر حرفه و هنر): در اين شيوه توليد، کارگران ماهر با به کارگيري ابزار آلات ماشيني چند کاره، محصولاتي غيراستاندارد را در حجم کم و تنوع بالا به صورت سفارشي براي خريداراني خاص توليد مي کردند. طبيعي است که اين ويژگي منجر به قيمت زياد محصول مي شد. امروزه در ساخت ماهواره ها، سفينه هاي فضايي و مشتريان با سليقه هاي خاص اين شيوه کاربرد دارد.

2- توليد انبوه: اين شيوه توليد اولين بار توسط آدام اسميت در قرن هيجدهم مورد تحليل قرار گرفت و برتخصص و تقسيم کار و مفاهيمي چون مقياس اقتصادي توليد و شيوه هاي تجزيه و تحليل هزينه و سود و حجم فعاليت تاکيد دارد. از ويژگيهاي ديگر اين شيوه توليد اين است که محصول توسط متخصصان طراحي و بوسيله کارگران غيرماهر توليد مي شود. نيروي کار به آموزش کم احتياج دارد و سازماندهي به صورت ادغام عمودي کامل است. تنوع محصولات نيز محدود است ولي به خاطر حجم بالاي توليد روند قيمتها نزولي است.
3- توليد ناب: زادگاه توليد ناب، شرکت تويوتا در جزيره ناگوياي ژاپن است. در دهه 1930 اي جي تويودا با مهندس شرکت (تاايچي اُهنو) به آمريکا سفر کرده و از شرکت اتومبيل سازي فورد بازديد کردند و به اين نتيجه رسيدند که اصول توليد انبوه قابليت پياده سازي در ژاپن را ندارد زيرا اين سيستم پر از اتلاف است. بر اين مبنا، آنها شيوه جديدي را که بعدها «ناب» نام گرفت ايجاد کردند.

تعاریفی از تولید ناب

یکی از مبتکران اصطلاح تولید ناب می گوید ” این نام نه تنها ایده ای در پشت یک اسم، بلکه ترکیبی از شیوهای زیادی از شرکت های ژاپنی می باشد، که در شرکت تویوتا ادغام شده اند “. [Womack, 1996]
انجمن ملي استاندارد و فناوري در وزارت بازرگاني آمريکا توليد ناب را اين‌گونه تعريف کرده است: «يک راه حل نظام‌مند براي شناسايي و از بين بردن اتلافها ( فعاليتهايي که داراي ارزش افزوده نيستند) از طريق بهبود مستمر و به جريان انداختن توليد درست در هنگامي که مشتري به آن نياز دارد. اين فلسفه توليدي در پي کمال و بي نقص کردن سيستم هاي توليدي است». توليد ناب به اسامي ديگري چون: «توليد روان»،«سيستم توليد تويوتا» و «توليد بهنگام» نيز ناميده مي شود. اين توليد از اين رو ناب ناميده مي شود که در مقايسه با توليد انبوه همه چيز را به ميزان کمتر مورد استفاده قرار مي دهد.

تفاوت تولید ناب با تولید انبوه از لحاظ روانشناسی

تولید انبوه نسبت به تولید ناب از لحاظ توجه به نیروی انسانی و مباحث روانشناختی دارای نواقصی می باشد که بشرح زیر می باشند:

  • بيزاري كارگران

كارگران از اين روش توليد بيزار بودند و هيچ كدام از آنها نمي خواستند در كارخانه اي كه داراي چنين سيستم توليدي است كار كنند. اتحاديه هاي كارگري دائماً براي كاهش ساعات كاري تلاش مي كردند. حس همكاري بسيار كمي بين كارگران و سازمان برقرار بود. در واقع وضعيت بيشتر به شرايط جنگ شباهت داشت. در اين زمان بسياري از هنرمندان در آثار خود سيستم توليد انبوه را مورد تمسخر قرار مي دادند كه از آن جمله ميتوان به فيلم “عصر جديد” چارلي چاپلين اشاره نمود.

  • ناکارآمدی مهندسان

توليد انبوه بذر ناكارآمدي را در حرفه مهندسي نيز پاشيد. كارهاي مهندسين نيز به كارهاي كارگاهي كه دقيقه به دقيقه تنظيم شده بودند شباهت داشت.با پيچيده تر شدن ساختار محصولات، مهندسين به شاخه هاي تخصصي گوناگون تقسيم مي شدند. آنها مجبور بودند كه ارتباط كمتري با ساير مهندسين در خارج از حيطه تخصصي خود داشته باشند كه اين امر به مشكلات طراحي منجر مي شد. به عبارت ديگر هر چه كه مهندسين، كمتر با يكديگر ارتباط برقرار مي كردند، مدت زمان طي تا توليد محصول نيز افزايش مي يافت. تمام موارد فوق از نظر تولید ناب اتلاف محسوب می شود و باید از میان برداشته شود.
از دست دادن زمان، نظرات، پيشرفت ها و فرصت هاي يادگيري منابع انساني به دليل عدم توجه به پيشنهادهاي آنها از جمله اتلافاتي است كه در سازمان هایی با تولید انبوه مورد توجه قرار نمي گيرند. اين نوع اتلاف مي تواند نارضايتي منابع انساني و از دست دادن فرصت هاي مناسب جهت بهبود عملكرد سازمان را به همراه داشته باشد. در مقابل تولید ناب از این بابت لذت بخش می باشد که مزیت های فراوانی برای کارکنان و مهندسین در یک نظم حکمتانه، در لفافه ای از روانشناسی بکار برده است که این دقیقاً نقطه مقابل در سیستم های تولید انبوه می باشد.

تفاوت کارگران ژاپنی و کارگران غربی

در کارگران ژاپنی برخی از فرهنگ ها نهادینه شده است که این فرهنگ ها در کارگران غربی کمتر به چشم می خورد. تمام این خصوصیات اخلاقی و رفتاری ناشی از ساختار سازمانی و رفتار متقابل مدیران و کارگران می باشد به طوری که اغلب کارگران غربی وقتی از آنها سوال می شود “شما کی هستید؟” یک جمله جواب خواهند داد که مربوط به تخصص آنهاست مثلاً می گویند که، “مهندس تولیدم”، “متخصص تضمین کیفیتم”، “جوشکارم” و غیره احتمالاً هیچ کس نخواهد گفت من عضو تیم محصول الف هستم و دلیلش خیلی ساده است و آن این است که تیم های کاری دارای عمرهای کوتاهی می باشند و با اتمام عمر محصول برچیده می شوند و فرهنگ تیمی در شرکت های غربی مانند شرکت های ژاپنی قوام یافته نیست. اما وقتی همین سوال را از کارگر ژاپنی می پرسی می گوید “من یک کارگر شرکت تویوتا هستم” و یا “من کارگر شرکت میتسوبیشی هستم” و این یک امتیاز با ارزشی است که شرکت های ژاپنی برای رسیدن به اهداف خود ایجاد کرده اند.[Womack, 1996]

اصول چهارده گانه تویوتا و رویکردهای غنی از فرهنگ

اصول توليد ناب اهداف نامحدودي را براي سيستم در نظر مي گيرد: نزول پيوسته بهای تمام شده، به صفر رساندن ضايعات و تنوع بي پايان محصولات، اين شيوه توليد يک سيستم کامل است که از فلسفه بهبود مستمر استفاده مي کند و با بهره گيري از فرهنگ کار تيمي سعي در تحليل اتلافهاي موجود در فرايند توليد و حذف آن ها دارد. ازويژگي‌هاي چنين سيستمي کاهش زمان توليد، کارايي بهتر پرسنل، کيفيت بالاتر، عمر بیشتر ماشین آلات و کاهش در سطح موجودي و هزينه هاي سربار است.

  • مديراني را كه با فلسفه و نگرش موجود زندگي مي كنند، ارتقاء دهيد.
  • تيمها و افراد خود را احترام، بهبود و به كار دعوت نماييد.
  • تامين كنندگان خود را احترام، دعوت به كار و كمك نماييد.
  • يادگيري پيوسته و مستمر سازماني از طريق كايزن
  • برويد و ببينيد تا شرايط را درك نماييد
  • تصميمات خود را به آهستگي بگيريد و در حالي كه تمام جوانب را در نظر مي گيريد آن را به سرعت اجرا و عملي نماييد.
  • ايجاد جريان براي پي بردن به مشكلات
  • از سيستم كششي براي اجتناب از توليد اضافه استفاده نماييد.
  • كارها را هموار نماييد
  • در صورت بروز مشكلات كيفيتي متوقف شويد.
  • استاندارد سازي وظايف براي بهبود مستمر
  • استفاده از كنترل چشمي: هيچ مشكلي نبايد پنهان بماند
  • تنها استفاده از تكنولوژي هاي قابل اطمينان و آزمايش شده
  • تصميمات مديريتي را بر اساس فلسفه و نگرش بلند مدت بگيريد

مباحثي كه در اصل اول رويكرد تويوتا نسبت به سایر اصول گفته شده مطرح مي شوند شامل نگرش ايجاد ارزش براي ذي نفعان سازمان و مسئوليت پذيري و اعتماد سازي در منابع انساني مي شوند.

  • رويكرد ايجاد ارزش براي ذي نفعان سازمان

بزرگترين كمك تويوتا به شركت هاي ديگر، ايجاد يك نمونه واقعي از سازماني است كه با به كارگيري ابزارهاي مناسب در محيط رقابتي و ركود اقتصادي موجود، سوددهي بالايي داشته باشد. بسياري از شركتها در ملاقات با مديران تويوتا به نتيجه مشابهي رسيدند كه در تويوتا هدفي والاتر از كسب درآمد وجود دارد. آنها احساس مي كردند ماموريتي بزرگ در شركت دارند و با پيشرفت به سوي آن هدف مي توانستند خوب را از بد تشخيص دهند. نگرش بلند مدت مديران تويوتا اين است كه كار را تا آنجا كه مي توانيد براي شركت، منابع انساني، مشتري و جامعه درست انجام دهيد. احساس شديد مسئوليت نسبت به مشتري، منابع انساني و جامعه بنياد تمام اصول تويوتا را تشكيل مي دهد که این بر گرفته از فلسفه ای قوی است، که ریشه در روانشناسی دارد.
طبق سوالي كه از مديران و مجريان تويوتا پرسيده شد كه چرا تويوتا هنوز هم بدون رقيب در تجارت باقي مانده است پاسخ همة آنها يكسان بود:

«هدف شركت رسيدن به پول نيست و ما درصدد افزايش سهام و اوراق بهادار و يا كارهايي از اين قبيل نيستيم. هدف اين است كه در آينده بتوانيم به گونه اي سرمايه گذاري مجدد نماييم كه مداوم باشد. هدف از سرمايه گذاري كمك به جامعه و مردم است. البته اين بدان معني نيست كه افت قيمت براي تويوتا اهميت ندارد»

تويوتا هيچگاه به خاطر كاهش قيمت و ضرر، كارمندانش را اخراج نمي كند در صورتي كه اكثر سازمان ها در چنين شرايطي نيروي كار خود را به راحتي اخراج مي كنند. مديران تويوتا در تاريخچه و سوابق شركت از جايگاه خود آگاه هستند. آنها با هدف فلسفه بلند مدت پيش مي روند تا شركت را به سطحي برتر برسانند. شركت همانند ارگانيسمي است كه خودش را پيوسته بهبود مي بخشد و به طور ثابت و مداوم از نيروي كار خود حمايت و پشتيباني مي نمايد تا بتوانند رشد كرده و قدرتمند باقي بماند. نقطة آغازين تويوتا در تجارت ايجاد ارزش براي ذي نفعان سازمان است.

 

2 – از ديگر نگرش هاي بلند مدت سازماني در شركت تويوتا، « ايجاد اعتماد و اطمينان در منابع انساني » مي باشد. اين نگرش را مي توان در پروژه مشتركي كه تويوتا با شركت جنرال موتور انجام داد به خوبي مشاهده نمود. در اين پروژه، تولید ناب به طور موفقيت آميزي در يك كارخانه از هم گسيخته با فرهنگ سنتي جنرال موتور و با روابط نامناسب بين مديريت و كارگران پياده شد. كليد اين موفقيت، اعتماد و اطمينان به منابع انساني بود. تويوتا پيشنهاد كرد كارخانه توليد كاميون در كاليفرنيا كه جنرال موتور در سال 1982 آن را بسته بود دوباره با اصول رويكرد تويوتا تحت رهبري جديد تويوتا راه اندازي کند، كارخانة قديمي در سال 1984 دوباره گشوده شد. دو سال بعد اين كارخانه از كليه كارخانه هاي جنرال موتور در آمريكاي شمالي در زمينه توليد، كيفيت و كاهش موجودي سبقت گرفت.

طبق اصل اول، در نگرش بلند مدت توليد ناب علاوه بر ايجاد اعتماد و اطمينان در منابع انساني، احترام متقابل نيز مورد توجه قرار گرفته است. سرمايه گذاري هاي تويوتا براساس بودجه هاي فصلي نيست بلكه براساس ميزان احترام به مشتري و منابع انساني مي باشد. شناخت نيروي كار ماهر و متعهدي كه مي تواند كيفيت را بالا برده و اتلافات را كاهش دهد، از طريق اصول تولید ناب صورت پذيرفت. احترام متقابل مسئله اي است كه در طولاني مدت سوددهي دارد. تويوتا بارها با تكيه و اعتماد به منابع انساني خود، صنايع رو به زوال را نجات بخشيده است.

تفكر تويوتا در زمينه مسئوليت پذيري در سازمان در سال 2001 بدين گونه تشريح شد: « در تلاش هستيم كه مستقلاً براي خود تصميم بگيريم، با اتكاء به نفس و اعتماد به قابليت هايمان عمل كنيم. براي تثبيت و حفظ بهبود در مهارت هايمان مسئول هستيم. اين طرز تفكر ما را در ايجاد ارزش افزوده توانمند مي سازد».
تويوتا اولين شركت خودروسازي در ژاپن بود كه بدون كمك گرفتن از شركت هاي خودروسازي پيشرفته اروپايي و امريكايي، توليداتش را توسعه بخشيد. تويوتا بدون مدد خواستن از سازمان هاي خارجي و كاملاً متمايز از حيث سخت افزاري و متكي بر مديريت منابع انساني خويش، يك سازمان متمايز در ژاپن محسوب مي شود.

براساس اين مقايسه كه بين تحولات دو شركت خودروسازي نيسان و تويوتا صورت گرفت اين نتيجه حاصل شد كه تويوتا همواره مسير اتكا به نفس را انتخاب كرده و به اصل « بياييد خودمان آن را انجام دهيم » معتقد بود تا اينكه به شركاي خارجي خود تكيه كند. مثلاً زماني كه تويوتا تصميم به توليد خودروهاي لوكس گرفت، شركت بي.ام.و را نخريد بلكه به منظور درك ماهيت خودروي لوكس، از ابتدا ماشين لوكس خود يعني لكسوس را ساخت.

هدف تويوتا اين نيست كه كالايي با كيفيت بسازد تا آن را به خوبي بفروشد و براي صاحبان خود كسب درآمد نمايد. اين وسيله اي براي رسيدن به ماموريت نهايي است. ماموريت نهايي تويوتا شامل سه بخش كلي مي باشد:
1-كمك به رشد اقتصادي كشور در هر كجا كه واقع شده باشد ( سهامداران خارجي(

2-كمك به استحكام، تثبيت و عملكرد خوب اعضا ( سهامداران داخلي(

3-كمك به رشد كلي تويوتا

 

در اين راستا، تويوتا داراي مجموعه اي از اصول راهنما است كه به احساس مسئوليت تويوتا نسبت به شركاي تجاري، توسعه بلند مدت و احترام متقابل تاكيد مي كنند. اصول راهنماي تويوتا عبارتند از:
• افتخار و احترام به زبان و روح قانون هر ملتي و تعهد نسبت به فعاليت هاي مشاركتي باز و بي طرف در جهت يك شهروند خوب بودن.

  • احترام به فرهنگ ها و سنت هاي هر ملت و كمك به توسعة اقتصادي و اجتماعي از طريق فعاليت هاي مشاركتي در جوامع.
  • خود را ملزم به توليد محصولات خوب و مطمئن جهت بهبود كيفيت زندگي در همه جا و از طريق تمام فعاليت ها نماييم.
  • ايجاد و توسعه تكنولوژي هاي پيشرفته و فراهم آوردن محصولات و خدمات برجسته و عالي كه نيازهاي مشتريان را در سراسر جهان برآورده سازد.
  • ترويج فرهنگ مشاركتي كه خلاقيت فردي و ارزش كار گروهي را تقويت نمايد و در عين حال اعتماد متقابل و احترام بين منابع انساني و مديريت را فراهم سازد.
  • پيگيري رشد منظم با ارتباطات جهاني از طريق نوآوري هاي مديريتي.
  • كار با شركاي تجاري در راستاي تحقيق و ساخت براي دستيابي به ثبات، رشد و توسعه بلند مدت و سودهاي متقابل در حاليكه پذيراي شراكت هاي جديد هم باشيم.

 

ایجاد رضایت شغلی کارکنان و پیاده سازی تکنیکهای تولید ناب بر آن اساس

حال كه اهميت نيروي انساني در تولید ناب مشخص گرديد، لازم است كه ضرورت و اهميت رضايت شغلي افراد شاغل در سازمان و نيز عملکرد شرکت تویوتا در این زمینه روشن گردد. رضايت افراد مي تواند تا چه ميزان در افزايش بازدهي سازمان و بهبود عملكرد افراد و تعهد سازماني آنها مؤثر باشد و همچنين شغل مورد نظر با توجه به عوامل و متغيرهاي مؤثر در آن تا چه حد مي تواند براي فرد رضايت حاصل كند و این رضایت تا چه حد بر عملکرد مثبت شرکت تأثیر گذار است. رضايت شغلي عاملي است كه باعث افزايش كارآيي و نيز احساس رضايت فردي مي گردد. هر چه خشنودي اشخاص از شغلشان بيشتر باشد، از سلامت رواني بيشتر برخوردارند و اغلب موارد در سركار حاضر خواهند شد و مدت طولاني تري در استخدام شركت مي مانند و در مجموع تعهد و مسئوليت بيشتري را براي انجام كار بهتر و با كيفيت بالاتر مي پذيرند ]ساعتچي، 1370[.
به اين ترتيب رضايت شغلي را از ديدگاه هاي گوناگون مي توان مورد توجه قرار داد. گينز برگ و همكارانش (1951).

به دو نوع رضايت شغلي اشاره مي كنند:

1-رضايت دروني كه از دو منبع حاصل مي گردد، اول احساس لذتي كه انسان صرفاً از اشتغال به كار و فعاليت عايدش مي شود، دوم لذتي كه بر اثر مشاهده پيشرفت و يا انجام برخي مسئوليت هاي اجتماعي و به ظهور رساندن توانايي ها و رغبت هاي فردي به انسان دست مي دهد.

2-رضايت بيروني كه با اشتغال و محيط كار ارتباط دارد و آن در حال تغيير و تحول است. از عوامل رضايت بيروني به عنوان مثال شرايط محيط كار، ميزان دستمزد و پاداش، نوع كار و روابط موجود بين كارگر و كارفرما را مي توان نام برد ]شفيع آبادي، 1375[.

رضايت دروني پايدارتر از رضايت بيروني است. رضايت كلي نتيجه تعامل بين رضايت دروني و بيروني است.

با استفاده بهينه از منابع انساني مي توان به افزايش كارآيي و تقليل هزينه و در نهايت به رشد و شكوفايي اقتصادي كمك كرد. كاركناني كه احساس مثبتي نسبت به شغل خود دارند، كيفيت كاري بالاتر و تعهد سازماني بيشتري نسبت به كار خود خواهند داشت. در حالي كه عدم رضايت شغلي باعث رفتارهاي كناره گيري از شغل مي گردد، بدين معني كه كاركنان ناراضي رغبت بيشتري به دوري از كار و استعفاء نشان مي دهند و تعهد سازماني كمتري نيز دارند.

شواهد عيني وجود دارد كه رضايت شغلي بر سلامت جسماني و طول عمر كاركنان اثر مي گذارد. در برخي از مطالعات انجام شده در اين زمينه، دامنه وسيعي از مشكلات روحي، كه مربوط به عدم رضايت شغلي بوده است، مشخص شده اند. اضطراب، افسردگي، تنش، روابط فردي آسيب ديده و تعهد سازماني كم، از جمله اين موارد مي باشد.

 

منبع: مجله انلاین علم و فناوری

بازی حیات کودکان

اهمیت بازی برای رشد کودکان

(مهشید بیگلرپور، مشاور کودک و نوجوان کلینیک روانشناسی حس زندگی)

کودکان برای بیان احساسات خود اعم از شادی،غم،خشم و اضطراب از بازی و نقاشی کمک میگیرند.بازی برای آنها حکم زندگی کردن را دارد.برای اینکه در زندگی فرزندمان نقش موثری داشته باشیم می بایست با آنها هم بازی شویم.اکثر اوقات شاهد این واقعیت هستیم که کودک از فردی پیروی میکند و به اصطلاح حرف شنوی دارد که بیشتر برای او وقت میگذارد و بازی میکند، بنابراین، اگر میخواهیم تربیت فرزندمان را خود به دست بگیریم، بهتر است هم بازی اش شویم.
در یافته های روان شناسی قوانینی برای بازی با کودک بیان شده است، از جمله:
۱- هر والد به طور روزانه و جداگانه با فرزند خویش وقت مشترک بگذراند.
۲- فقط نیم ساعت در روز کافی است تا با فرزندمان،کودکی کنیم.
۳- بهتر است اجازه دهیم که کودک رهبری بازی را به عهده گیرد.
۴- از طرف ما نباید هیچ گونه قانونی وضع شود.
۵- در حین بازی از توصیه و نصیحت کردن بپرهیزید، بازی فقط برای شاد بودن و لذت بردن است.
۶- زمان و مکان مشخصی را با توافق کودک برای بازی انتخاب کنید.
۷- بازی میتواند شامل فعالیت های شاد و مهیج متناسب با سن کودک باشد و نیاز به اسباب بازی ویژه ای نیست.میتوانیم از ابزار ساده بازی های خلاقانه انجام دهیم.در مطالب بعدی درباره انواع بازی صبحت خواهیم کرد.
هم سن فرزندتان شوید و دنیا را از دید او بنگرید

 

مدیریت فشار روانی

فشار روانی یکی از مهم‌ترین علل بروز اختلالات جسمی و روانی است. بررسی‌های گوناگون نشان دهنده این حقیقت است که ۷۰ تا ۹۰ درصد بیماری‌ها با فشار روانی ارتباط دارند. فهرست بیماری‌های ناشی از فشار روانی، سرطان، بیماری قلبی، آسم، میگرن و … را در بر می‌گیرد.
همچنین فشار روانی می‌تواند در بروز اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد موثر باشد. با توجه به نقش موثر فشار روانی در بروز اختلال سوء مصرف مواد و همچنین عود اعتیاد، آشنایی کامل با آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

فشار روانی چیست؟

ارائه تعریفی جامع و مانع از فشار روانی دشوار است. لازاروس و فولک من (۱۹۸۴) آن‌را چنین تعریف می‌کنند: «یک حالت درونی که می‌تواند ناشی از خواسته‌های فیزیکی بدن و یا ناشی از موقعیت محیطی و اجتماعی باشد که این موقعیت‌ها بالقوه زیان‌بار، غیرقابل کنترل یا فراتر از استعداد سازگاری ما ارزیابی می‌شوند.» علت‌های فیزیکی، محیطی و اجتماعی حالت فشار روانی را اصطلاحاً فشارزا گویند.
سلیه فشار روانی را پاسخ غیراختصاصی بدن به هر موقعیتی می‌داند که نیاز به سازگاری داشته باشد. خواه موقعیت مزبور خوشایند باشد (ارتقای شغلی) و خواه ناخوشایند (اخراج از کار). البته یافته‌های جدید نشان می دهد که بین فشار روانی ناشی از موقعیت مطلوب و نامطلوب تفاوت‌های فیزیولوژیک وجود دارد. متخصصان طب جامعه‌نگر، تعریف سلیه، لازاروس و دیگران را گسترش داده‌اند. به نظر آنها استرس ناتوانی در مواجهه با یک تهدید ادراک شده است (خیالی یا واقعی) که وضعیت مطلوب جسمی، ذهنی، هیجانی یا معنوی فرد را مورد تهدید قرار می‌دهد و در نتیجه آن پاسخ‌های فیزیولوژیک و سازگارانه ظاهر می‌شود.
فشار روانی با سلامتی و عملکرد ارتباط دارد. مقادیر کم آن موجب بهبود سلامتی و عملکرد می‌شود و مقادیر زیاد آن سلامتی را به خطر انداخته و عملکرد را دچار اختلال می‌کند.

مدیریت فشار درمانی

باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه از مهم‌ترین عوامل فشارزا محسوب می‌شود به اعتقاد الیس این باورها نقش میانجی و حد واسط بین رویدادهای زندگی و پیامدهای روان‌شناختی ناشی از آنها را بر عهده دارد. به عنوان مثال از دست دادن شغل یک رویداد فعال کننده است. یعنی فردی که شغلش را از دست داده از حالت آرامش و بی‌اعتنایی خارج شده و برای مقابله با این تغییر فعال می‌شود. باورهایی که در ذهن فرد وجود دارد نقش موثری در افزایش یا کاهش فشار روانی و همچنین اقدامات فرد برای مقابله با عامل فشارزا ایفا می‌کند. باور به این‌که «هرگز چنین شغلی را دوباره به دست نخواهم آورد» با پیامد احساس ناکامی شدید و احتمالاً افسردگی ناشی از آن همراه خواهد شد. اما اگر باور فرد این باشد که «با تلاش بیشتر احتمالاً شغل بهتری به دست می‌آورم» با پیامدهای روان‌شناختی مساعدتری مواجه خواهد شد.

برخی از رایج‌ترین باورهای غیرمنطقی عبارتند از:

-اجبار به جلب تایید همه مردم (باید به گونه‌ای رفتار کنم که مورد تایید همه باشد)
-اجبار به کسب مهارت و شایستگی در سطح بالا (باید حداقل در یک زمینه مهارت فوق‌العاده داشته باشم)
-توقع این‌که رویدادها مطابق میل فرد باشند(نمی‌توانم مخالفت و ممانعت را تحمل کنم)
-توقع این‌که دیگران همیشه منصفانه رفتار کنند.
-باور به این‌که کنترلی بر عوامل ایجاد کننده فشار وجود ندارد.
-باور به این‌که اجتناب از مسئولیت بهتر از قبول آن است.
-باور به این‌که رفتارهای فعلی تحت تاثیر رویدادهای ناخوشایند گذشته است

در واقع یکی از مهم‌ترین راه‌های تعدیل فشار روانی تغییر و اصلاح باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه است.

شیوه‌های تعدیل فشار روانی
روش‌های متنوعی برای مقابله با فشار روانی و تعدیل آن وجود دارد. به اعتقاد لازاروس و همکارانش شیوه‌های مقابله را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد.

مقابله مسئله مدار: این نوع مقابله، روش‌هایی را در بر می‌گیرد که در جهت کاهش تقاضاهای موقعیت تنش‌زا و یا گسترش منابع برای درگیری با آن است.
مقابله هیجان مدار: این نوع مقابله شیوه‌هایی را در بر می‌گیرد که در جهت کنترل و یا نظم دادن به پاسخ‌های هیجانی به موقعیت تنش‌زا هستند.

مهم‌ترین شیوه‌های مقابله مسئله مدار عبارتند از:
بازسازی شناختی
به اعتقاد راجر آلن (۱۹۸۳) تغییرات شناختی در مقابل با فشار روانی و تغییر سبک زندگی نقش مهمی دارند. بازسازی شناختی از نظر وی شامل چهار مرحله به شرح زیر می‌باشد:

آگاهی از فشار روانی

این مرحله شامل مشخص کردن و شناسایی دقیق فشارزاها است. در این مرحله کلیه افکار مرتبط با فشارزاها شامل نگرانی‌ها و ناآگاهی‌ها باید به صورت یک فهرست تهیه و تنظیم شوند. سپس علت فشارزا بودن هر یک از موارد مورد بررسی قرار گیرد. اگر ادراک فشارزاها منفی نگرانه و یا دفاعی باشد و مانع حل مشکل توسط شخص شود، باید مجدداً مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.
ارزیابی مجدد شرایط
ارزیابی مجدد یعنی ایجاد دیدگاه و باور جدید در ذهن که مناسب‌تر و سازگارانه‌تر باشد. در این مرحله باورهای دیگری که بی‌طرفانه یا ترجیحاً مثبت اندیشانه هستند برای حل مسئله به خدمت گرفته می‌شوند.
باید به خاطر داشت که ارزیابی مجدد یک فرایند سرکوب هیجانات یا دلیل تراشی نیست بلکه تشخیص صحیح این نکته است که بر چه عواملی در زندگی کنترل داریم و چه عواملی خارج از کنترل ما هستند.
پذیرش و جایگزینی
در این مرحله باورها و عقاید جدید در الگوهای تازه تفکر جایگزین باورهای قدیمی و کهنه می‌شوند. مشکل‌ترین مرحله تغییر نگرش پذیرش به کار بستن دیدگاه‌های جدید درباره مشکلات است. اکثر افراد در وضعیت‌های قدیمی و شناخته شده احساس راحتی می‌کنند و به حفظ عادت قدیمی در تفکر و رفتار گرایش دارند. اما مانند سایر مهارت‌ها بازسازی شناختی با تمرین و تکرار بهبود می‌یابد.
حمایت اجتماعی
تحقیقات نشان می‌دهند که برخورداری از حمایت‌های اجتماعی آثار و فشار روانی را در موقعیت‌های مختلف تعدیل می‌کند. به عنوان مثال درصد مرگ و میر در بیوه مردانی که به طور مرتب در گردهمایی‌های اجتماعی حضور می‌یابند خیلی پایین‌تر از گروه مشابهی است که در این گردهمایی حضور ندارند. دانشجویانی که دوستان زیادی دارند نسبت به آنهایی که دوستان کمی دارند از دستگاه ایمنی فعال‌تری برخوردارند. با توجه به تاثیر بر سیستم ایمنی به نظر می‌رسد برخورداری از حمایت‌ها می‌تواند استرس‌های تحصیلی را کاهش دهد.