قسمت اول
بخشایشگری یک پدیده پیچیده اخلاقی، روان شناختی و مفهومی است و گاهی اوقات ممکن است از سوی عوام به عنوان یک نوع مقابله منفعلانه تعبیر شود و سوء تعبیر هایی در این زمینه مشاهده شود. البته امروزه بخشایشگری جایگاه والایی در روان شناسی مثبت گرا دارد و از آن بعنوان یک فضیلیت یاد می شود که موجب ارتقاء شاخص های سلامت در افراد می شود.
بین بخشایشگر بودن با چشم پوشی، مصالحه و فراموش کردن تفاوت وجود دارد. در مصالحه افراد سعی می کنند روابط را براساس اعتماد دوطرفه ادامه دهند اما در بخشایشگری یک تصمیم یک طرفه از سوی فرد رنجیده شده گرفته می شود که برای ترک رنجش خاطر و نیز انجام رفتاری قابل قبول و مورد پسند انجام می شود. بخشایشگری به معنای فراموش کردن نیست بلکه به معنای کنار گذاشتن تفکر انتقام جویانه و کم کردن خشم درونی است.
توافق زیادی در مورد معنای بخشایشگری وجود ندارد؛ از پیش از یونان قدیم در کل کتاب های مقدس عبری و مسیحی تا به امروز بخشایشگری به عنوان پاسخ شخصی به آسیبها یا عمل خطا و یا به عنوان شرایطی که شخص بهدنبال بخشش یا امیدوار به بخشیدن شخص خطاکار است در نظر گرفته شده است (هوگس[1]، 2010). با این حال اگر چه هیچ تعریف واحد و استاندارد جهانی از بخشایشگری وجود ندارد اما چندین تعریف عملی مشخص از بخشایشگری ارایه شده است. این تعاریف ارایه شده از نظریهپردازان و پژوهشگران در حوزه بخشایشگری نشانگر ابعاد و ماهیت پیچیده این متغیر مهم در سال های اخیر است.
مکلاف،ورثینگتونوراچال (1997)”بخشایشگری بینفردی[2]” را مجموعهای از تغییرات انگیزشی میدانند که براساس آن شخص رنجیدهخاطربرای رفتارهای تلافیجویانه و نگه داشتن بیزاری کمتر برانگیخته شده و بیشتر برای رفتارهای مصالحه و حسننیت نسبت به فرد خاطی علیرغم اقدام آسیبزای وی برانگیخته میشود.
فینچام، بیچ و داویلا[3] (2004) بخشایشگری را هم در ابعاد منفی و هم در ابعاد مثبت مفهومسازی کردهاند؛ ابعاد منفی مرتبط است با غالب شدن رنجش[4]، خشم، اجتناب، احساسها و رفتارهای تلافیجویانه نسبت به خاطی، غالب شدن دلخوری و ناخشنودی[5] و بعد مثبت بخشایشگری شامل، حالت انگیزشی خیرخواهانه نسبت به فرد خاطی که باعث نزدیکتر شدن افراد نسبت بههمدیگر میشود.
انرایت و گروه مطالعه رشد انسان[6] (1991) بخشایشگری را بهعنوان رهایی عمدی از رنج ناشی از بیعدالتی قابلملاحظه فرد خاطی و پاسخ خیرخواهانه[7] به وی دانستهاند؛ اگرچه فرد خاطی مستحق بخشیده شدن نباشد؛ در این دیدگاه، بخشایشگری اقدام و انتخابی آزادانه از سوی شخص رنجیدهخاطر است.
تامپسون و اشنایدر[8] (2003) بخشایشگری را تحت عنوان” ایجاد ادراکی جدید از عمل خطا و فرد خطاکار، طوریکه وقایع منفی به هیجانات مثبت یا حالت عادی تبدیل شود” تعریف کردهاند.
بخشایشگری بهعنوان رفتاری که مانع از پاسخهای تلافیجویانه شده و منجر به پاسخهای مسالمتآمیز[9]، رفتارهای سودمند[10]، عاطفی و شناختی میشود توصیف شده است (زمیستر و رومرو[11]، 2002). رفتار، عاطفه و شناخت پاسخهای چندوجهی بخشایشگری هستند؛ برای نمونه، شخص ممکن است دلایل مرتکب شدن خطا از سوی فرد خاطی را تشخیص دهد (شناختی) با فرد خاطی همدردی کند (عاطفی) و برای حل مسئله تا حد امکان اقدام کند (رفتاری).
بخشایشگری بهعنوان “تمایل پایدار برای فرایند بخشودن” تعریف شده است (رابرت[12]، 1995).
بخشایشگری به هر اندازه دچار گسستگی در تعریف باشد اما یک مفهوم مثبت و دارای بار و ارزش اخلاقی است که معمولا در فرهنگ های مختلف مورد تمجید و قدردانی می باشد و به عنوان صفتی فراشناختی از آن یاد می شود که باید ترویج داده شده و به عنوان یک ارزش آموزش داده شود.
بخشایشگری ممکن است انواع مختلفی داشته باشد:
- بخشایشگری تلافی جویانه: من می توانم کسی را که در حق من بی عدالتی کرده است ببخشم، زیرا نمی خواهم مانند او این رفتار بی عدالتی را انجام دهم و اذیت شوم.
- بخشایشگری مشروط یا جبرانی: اگر من به عقب بازگردم و آنچه را که به من تسکین می دهد را بدست آورم آن زمان می توان ببخشم و یا اگر با نبخشیدن دچار احساس گناه شوم پس می بخشم.
- بخشایشگری انتظاری: من به این دلیل می بخشم که دیگران از من انتظار دارند و تحت تاثیر آنها هستم.
- بخشایشگری قانونی: من می بخشم که در مذهب مورد قبول من تاکید زیادی بر بخشیدن شده است.
- بخشایشگری به عنوان یک هارمونی اجتماعیک من می بخشم تا نظم جامعه حفظ شود. ( بخشایشگری بعنوان روشی برای حل و فصل تعارضات اجتماعی)
- بخشایشگری به عنوان عشق: من می بخشم چون بخشش حس حقیقت و عشق را ارتقاء می دهد، پس با بخشیدن من سعی میکنم مراقب اشخاص باشم زیرا آسیب زدن به یک انسان و جریحه دار کردن او کار عاشقانه ای نیست.
ادامه دارد…
[2]. interpersonal forgiveness
[3].Fincham, Beach & Davila
[4] .overcoming resentment
[5]. overcoming the bitterness of resentment
[6] .Human Development Study Group
[7]. responding with beneficence
[8].Thompson & Snyder
[9]. conciliatory
[10] .constructive behavior
[11]. Zechmeister & Romero
[12] .Roberts